نوشتار کوتاهی که نگاشته میشود نقدیست بر رفتار
غیرمنطقی و بعضا جاهلانه ما ایرانیان در برخورد با تولید یک اثر هنری و نه صرفا
موسیقایی . متاسفانه یکی از خلقیات بسیار ناشایست ما ایرانیان آن است که خود را
کارشناس صرف در تمام امور بدانیم و سخن خود را نیز به عنوان صحیح ترین اظهار نظر
برگزینیم ، کافیست در مجلسی نشسته و بحث را از سیاست شروع کنیم و با فوتبال و علی
دایی ادامه دهیم و به استاد شجریان و مینیاتور های فرشچیان ختم کنیم . مطمئنا
خواهیم دید در همان محفل چند ده نفره کوچک چند صد متخصص در امور سیاسی ، هنری ، ورزشی
و اقتصادی داریم .
دیروز به دعوت یکی از دوستان عزیزم بر سر صحنه فیلم
برداری از سریالی بودیم ، برای تهیه پلانی یک دقیقه ای چهل و پنچ دقیقه زمان صرف
گردید تا ضبط و آماده شود ؛ عوامل پشت صحنه با قدرت خستگی ناپذیری در حال تهیه
فیلمی بودند که نمایش آن نه یک دقیقه بلکه چندین صد دقیقه زمان میبرد تا بیننده با
نگاهی عوامانه با پس زدن فیلم ، تمام زحمات شبانه روزی گروه تولید کننده فیلم را
بر باد دهد . البته این مسئله تنها در مورد فیلم و سریال صادق نیست .
به یاد دارم در روزی ماندگار کلامی گهربار از زبان
یکی از هنرمندان و دوستان بنده نقل گردید که با وجود گذشت شاید بیش از یکسال از
افاضات ایشان هنوز هم زمانی که بیاد سخنان
ایشان می افتم ، خنده تلخی میکنم و تاسف میخورم به حال مردمی که اینگونه براحتی آب
خوردن زحمات چندین ساله هنرمندی را با سخنان نسنجیده خود از بین میبرند . روزی در
محفلی نظر این هنرمند عزیز را که تا دیروزش آروزی داشتن عکسی یادگاری با شهرام
ناظری را در سر میپروراند در مورد این بزرگوار پرسیدم ، ایشان به راحتی و با
اطمینان کامل پاسخ دادند : " ناظری که اصلا دستگاه بلد نیست ....!!! "
در پس آن سئوال کردم عقیلی خواننده جوانیست که بسیار آینده درخشانی دارد سخنم را
قطع کرده و گفت : " اگه ترشی نخوره یه چیزی میشه .... !!! "
آیا نباید تاسف خورد ؟
زمانی که فردی که نام خود را هنرمند نهاده و عضوی از
جامعه روشنفکران ایرانی محسوب میگردد اینگونه سخنرانی و افاضه نماید دیگر نباید از
آن عوام انتظار برخوردی حکیمانه داشت
انگار ایشان به یاد ندارند زمانی را که هنوز وجود
خارجی نداشته یا اگر هم داشتند هنوز به درک درست موسیقی نائل نگشته بودند و ناظری نجوا و گل صد برگ و صدای سخن عشق را
اجرا نموده بود .
آیا این سخن صحیح است بگوییم ناظری در آزمون باربد با " پارتی بازی " رتبه " یک
" کسب نموده است ؟
آیا درست است فیلمی حتی بسیار ضعیف , را ندیده پس
بزنیم و در موردش نیز اظهار نظر کنیم هر چند ارزش نگاه کردن نداشته باشد ؟ آیا
میدانیم برای ساختن همان فیلم بی ارزش چه مدت زمان و چه مقدار هزینه صرف گردیده
؟
تاکنون با خود اندیشیده ایم که آیا در حد نقد یک
موضوع یا اظهار نظر درباره آن هستیم ؟
مثالی دیگر نقل میکنم که اکثر خوانندگان ثابت این
تارنگار با آن برخورد داشته اند : اگر اهل نگاشتن باشیم و بر زحمات نوشتن مطلبی
واقف باشیم میدانیم که برای نگاشتن مطلبی هر چند کوتاه ممکن است ذهن نگارنده ساعتها مشغول بوده و زمان
بسیاری از وقتش صرف نگاشتن مطلبی گردد تا پس از آماده شدن آن رابه رایگان در
اختیار علاقه مندان قرار داده و باعث بالا رفتن سطح سواد خواننده در زمینه مورد
نظر گردد . نوشتاری که میتواند در بر گیرنده نکاتی باشد که خواننده با استخراج
آنها بتواند به نتایج جالب توجهی دست یابد . جالب ترین بخش قضیه پس از انتشار این
گونه مقالات علی الخصوص در محیط مجازی رخ میدهد ، زمانیکه خواننده بدون توجه به
وقتی که نگارنده برای نگاشتن مطلبی صرف نموده است به دلیل آنکه تنها نظراتش همسو
با نظرات خواننده نیست ؛ نویسنده بی نوا
را مورد آماج فحش و ناسزا و تهمت قرار داده و بدون آنکه کل مطلب را متوجه گردد ،
نوشتار را زیر سئوال برده و ذهن سایر خواننده گان را نیز منحرف میسازد تاسف بارتر آنکه برخی از خواننده گان با
پرداختن به حاشیه ها به جای متن در پی گرفتن یک ایراد ساده از نویسنده هستند تا تمام
متن را زیر سئوال برده و به تخریب نوشتار بپردازند . نمونه آن را میتوان در آخرین
نوشتارم که در مورد افتخاری نگاشته شده است به وفور یافت . این دسته از خواننده
گان که تنها نامشان را زمانی مشاهده میکنیم که نیاز به جنجال آفرینی بوده باشد از
سخن من مبنی بر آلوده شدن شجریان و افتخاری به سیاست به نفع خود سوء استفاده نموده و بنده را متهم به مقایسه این دو کرده اند
. جالب آن است که این مقاله تنها در یک سطر به شجریان پرداخته و کلهم اجمعین محور
سخنانش علیرضا افتخاری بوده است و دلتنگی
اهل هنر از آثار نابش بیان نموده است . جالب است بدانید بخاطر همین یک سطر کوچک
بنده را نادان ، مریض ، طرفدار دولت و ... خطاب نموده اند و برخی توصیه کرده اند
که سواد لازم را برای نگاشتن ندارم و باید در کلاس های مربوطه شرکت نمایم ( بدون
آنکه به بیش از دویست مقاله نوشته شده من نظری بیافکنند ) . حتی این بغض ها فراتر
رفته و بنده را تهدید به هک وبلاگ نیز نموده اند !!!
و یا در نوشتار قبلی که در مورد علی قمصری و بررسی
کارهایش نگاشته شده است در بخشی اشاره ای چهار خطی به موسیقی های بی محتوای غربی که بی محابا
فرهنگ ایرانی را نشانه گرفته اند گشته است . دوستان خرده گرفته اند که چرا موسیقی
غربی را بی محتوا و روحوضی معرفی نموده ام ، و چرا از موسیقی های فاخر آنها سخن به
میان نیاورده ام . در صورتی که اگر این قسم دوستان اندکی به خود زحمت مطالعه دقیق
نوشتار را دهند مشاهده می نمایند که موضوع مقاله هیچ ارتباطی به مقایسه انواع
موسیقی های غربی ندارد و تنها مثالیست تا زحمات جوانان بی ادعای ایرانی که سعی در اعتلای
هنر موسیقی ایرانی دارد را نشان دهد موضوع مقاله نیز پر واضح است ،
چرا این عزیزان موضوع متن را مطالعه نمیفرمایند و به
راحتی به کشاندن نوشتارها به حاشیه آنها را بی ارزش میکنند ؟
چرا قبول نمیکنند افتخاری سالهاست دیگر آن افتخاری
بزرگ نیست ؟
چرا قبول نمیکنند اشعار همای تنها کلماتیست که فاقد
هر وزن و قافیه و بسیار بی معنیست ؟
چرا قبول نمی کنند شهرام ناظری با زحمات چندین و چند
ساله خود به چنین جایگاه رفیعی رسیده و فرزندش از تلمذ در محضر پدر و تلاشهای خود
جهانی شده است ؟
چرا نمیبینند زحمتی شاید بیش از یکساله را که برای
نوشتن مقاله ای کشیده شده است و براحتی زحمات نویسنده آن را زیر سئوال میبرند ؟
چرا هیچگاه نخواسته اند به جای نقد از هر نوشتاری ،
نکات بارز آن را برداشت نموده و از آن استفاده نمایند ؟
به یاد داشته باشیم هر فیلم سینمایی ، هر کتاب ، هر
اثر موسیقی در هر ژانری ، هر تابلوی نقاشی و حتی هر تکنولوژِی بدون زحمت و مرارت
بدست نیامده است ؛ ملتمسانه از عزیزان خواهش میکنم قبل از اظهار نظر در مورد آن
موضوع ، درکی نه چندان عمیق (و شاید اندک ...) از آن بدست آورند و سپس نظرات خود
را در مورد آن بیان نمایند ....
تنها از
خداوند برای ایرانیان عزیز خواستارم تا قدرت درک مسائل را عطا فرماید تا شاید
اندکی از این جهل ، عقب ماندگی و پسرفت فرهنگی نجات یابیم ...
با مهر
محمد
جواد صحافی
20/4/1390