حسین بهروز نیا را میتوان یکی از مردان بی حاشیه موسیقی ایران نامید. کسی که فعالیت هنری خود را به بهترین نحو ممکن عرضه کرده و با نگاهی نو به ساز بربت ارائه ای دیگر گونه از این ساز به مخاطب خویش عرضه کرده است. بهروزی نیا ساز عود را نزد استاد منصور نریمان و تار را زیر نظر رضا وهدانی تعلم دید، او سپس ردیف را نزد مرحوم محمدرضا لطفی آموخت، استعداد او در موسیقی به اندازه ای بود که در سال 1358 وتنها زمانی که 17 سال سن داشت در مرکز حفظ و اشاعه موسیقی مشغول تدریس موسیقی شد، او در طول مدت فعالیت هنری خویش با اساتید بزرگی همکاری نموده و آلبومهای بسیاری را آهنگسازی کرده است، از همنشینی در کنار استاد شجریان و انتشار آلبوم شب سکوت کویر تا همراهی مداوم با گروه دستان اجرای کنسرتهای متعدد با خوانندگان نامدار، اوبا اینکه با همکاری استاد ابراهیم قنبری مهر پس از سالیان سال ساز بربت را احیاء نموده است اما هیچگاه درگیر القاب پر طمطراق رایج در موسیقی نشده و جزو معدود هنرمندانیست که بربت را به سبک ایرانی مینوازد.این روزها حسین بهروزی نیا با همکاری استاد حسین علیزاده در حال برگزاری کنسرت بداهه نوازی موسیقی در آمریکا و اروپاست، این کنسرت بهانه ای شد تا با این هنرمند بزرگ و بی حاشیه به گفت و گو بنشینیم.

جناب بهروزی نیا، حال اینروزهای موسیقی ما را چطور ارزیابی میکنید ؟

حال موسیقی ما که در داخل ایران زیاد خوب نیست، متاسفانه بوی خوشی از وضعیّت کنونی موسیقی در داخل ایران نمی‌آید. در خارج از ایران فعالیتهای موسیقی کماکان ادامه دارد و ایرانی ها و غیر ایرانی ها هر روز بیشتر از قبل به موسیقی ایرانی توجه میکنند و به ارزش و غنای‌آن اهمیت بیشتری میدهند. هم اکنون موسیقیِ‌ما به سمت مسائل دانشگاهی کشیده میشود و مدنظر دانشگاههای دنیا قرار گرفته، در حالیکه بلاتکلیفی در داخل‌ایران موج میزند از یک‌طرف آموزش موسیقی در سطح وسیع و با تائید وزارت ارشاد انجام میگیرد، هنرستانها و دانشگاههای موسیقی مشغول تربیت موسیقیدان هستند و علاقه مندان بسیاری نیز به این امیدکه زمانی بتوانند در گروهها و ارکسترهای خصوصی و دولتی حضور داشته باشند مشغول یادگیری موسیقی هستند، اما از طرف دیگر اجازه فعالیت به آنها داده نمیشود.  با این حساب چرا اجازه میدهند که جوانان به‌یادگیری موسیقی بپردازند ؟ دلیل این بلاتکلیفی چیست ؟

شما سال گذشته کنسرت بداهه ای با استاد علیزاده هم برگزار گردید که امسال هم شاهد برگزاری آن هستیم. دلیل این همکاری مجدد پس از یکسال چیست ؟

من آشنایی کاملی با آثار و کنسرتهایی آقای علیزاده داشتم، ایشان هم چندین بار در کنسرتها و برنامه های ما حاضر بودند. با این حال در هیچ پروژه ای همکاری نداشتیم و بسیار علاقه مند بودم که این همنشینی حاصل شود، تااینکه این اتفاق در سال گذشته افتاد و چهار شب کنسرت برگزار کردیم، بجرأت میگویم، همنشینی و ساز زدن در کنار استاد علیزاده در آن چهار شب یکی از شیرین ترین لحظات زندگی‌ام بود. از همان زمان تصمیم گرفتیم که این برنامه را ادامه دهیم اما بدلیل مشغله کاری هردویمان تصمیم بر آن شد که ادامه برنامه را به امسال موکول کنیم که شامل اجرا در آمریکا و اروپاست.

چه خصوصیاتی در حسین علیزاده وجود دارد که باعث تداوم همکاری تان شده.

من و آقای علیزاده سلیقه های نزدیک و نگاه مشترکی از لحاظ ارائه موسیقی با یکدیگر داریم. در اولین دیدار ما که سال گذشته در تورنتو اتفاق افتاد، در کمتر از 3 ساعت به زبان مشترکی دست یافتیم. جالب اینجاست که قبل از اولین دیدارمان زمانی که در مورد نام پروژه با ایشان مشورت کردم نام ”زخمه دل“ را به این دلیل که هر دو  از ساز زخمه ای استفاده میکنیم و همچنین اصل بداهه‌نوازی بر همدلیست پیشنهاد دادند. همین اتفاق نیز حادث شد و به گفته ایشان دلها را به هم دادیم و با انرژی که از مردم گرفتیم فضای جدیدی از کنسرتهای ما در هرشب ایجاد میشد. معتقدم آقای علیزاده جدای از نام بزرگی که در عرصه موسیقی دارند بسیار افتاده حال و بزرگ منش هستند و احترام خاصی به اخلاق، منش و طرز تفکر ایشان دارم.

چه تفاوتهایی بین کنسرتهای امسال با سال گذشته شما وجود دارد ؟

هر دو برنامه بر مبنای بداهه‌نوازی بوده است، کما اینکه در هر چهار شب اجرای برنامه در سال گذشته تفاوتهای بسیاری در شیوه اجرا و ارائه موسیقی وجود داشت، در واقع برای شروع هر بداهه‌ای، سرخطها و متدهایی در نظر گرفته میشود که با حرکت روی آن اصول شروع به کارکرده و برنامه را ادامه میدهیم. در برنامه امسال سر خطها و قطعات ابتدایی تغییر کرده و ملودیهای دیگری را در نظر گرفته ایم. قسمت عمده کار ما بداهه‌نوازیست و از آنجاییکه چند ساز همزمان در حال اجرا هستند، یک ملودی را به صورت ترجیع بند در نظر میگیریم و لابلای ترجیع بند ها تکنوازیهایی را به صورت بداهه نیز انجام میدهیم.

هنرمندان دیگری نیز، شما و جناب علیزاده را در این کنسرت همراهی میکنند؟

در این برنامه ها، بهنام سامانی تمبک مینوازند و صبا علیزاده نیز در یکی از قسمتهای برنامه به جمع ما ملحق شده و کمانچه‌نوازی میکنند. در قسمت اول این کنسرت جناب علیزاده شور انگیز و در قمست دوم تار خواهند نواخت.

همانطور که میدانید بداهه‌نوازی عبارتست از خلق یک اثر در لحظه، از آنجایی که مباحث بسیاری در این زمینه وجود دارد و برخی از منتقدین بداهه‌نوازی، معتقدند بداهه‌نواز بر روی صحنه محافظه کارتر میشود. آیا بداهه‌نوازی میتواند به اندازه گروه‌نوازی برای مخاطب موسیقی ایرانی جذاب باشد ؟

این دو نگاه میتواند متفاوت باشد، نگاه اول شامل آهنگسازی و گروه نوازیست که جایگاه خاص خودش را دارد که هر دوی ما نشان دادیم در این بخش هم فعالیت وسیعی داشتیم و میتوانیم کارهای مختلفی ساخته و اجرا کنیم. اما یکی از شاخصه های موسیقی ما بر اساس بداهه‌نوازیست بدین معنا که اوج کار نوازنده ایرانی بداهه‌نوازی قلمداد میشود. شاید اگر یک آهنگسازی زمان بسیاری صرف ساختن یک ملودی میکرد هیچگاه نمیتوانست به زیبایی بداهه هایی که مرحوم فرهنگ شریف و جلیل شهناز در لحظه خلق کردند قطعه ای بسازد. از این رو بداهه‌نوازی میتواند اوج مهارت یک نوازنده در موسیقی ایرانی تلقی شود. هرچند که در موسیقی غربی و در بخش جَز هم بداهه‌نوازی وجود دارد و مبحث بداهه مختص موسیقی ما نیست .

پس با این حساب هر نوازنده ای این قابلیت را ندارد که بداهه‌نواز خوبی باشد.

دقیقاً، نوازنده‌های بسیاری هستند که خیلی خوب ساز میزنند ولی فقط گروه‌نواز هستند و قابلیت اجرا به صورت تکنوازی را ندارند و بالعکس،  اما برخی نوازندگان وجود دارند که قابلیت اجرای گروه نوازی و تکنوازی را به صورت عالی دارند. با اینحال درنگاهی کلی به بداهه‌نوازی میتوان بیان کرد که این بخش تکمیل کننده هنر یک نوازنده است که بایستی آموخته های خود شامل تکنیکهای نوازندگی، ضربها، دستگاهها و مانند اینها را بصورت زنده ارائه کنند. اگر قرار بر این باشد که آنچه در کتابها و ردیف موسیقی ایرانی یاد گرفته را عینا انجام دهد عملاً کارخاصی انجام نداده. این ها همانندکتاب لغت و دایره‌المعارف هستند کسی میتواند موفق باشد که پا را فراتر گذاشته و به درجه خلق در لحظه برسد. همچنین بداهه‌نواز بایستی شناخت کاملی از دستگاههای موسیقی و گوشه های آن داشته باشد، بعنوان مثال اگر قرار بر بداهه‌نوازی در دستگاه شور باشد نوازنده باید به گوشه های آن مسلط باشد و بتواند با کمک پلهای ارتباطی به دستگاه دیگری گردش کند. اگر این دانش را نداشته و به آن حد نرسیده باشد موفقیتش حاصل نمیشود.

با این حساب میتوان گفت که هنرمندانی چون مرحوم سینکی یا فریوسفی که اکثرا در گروه نوازی ها حضور داشتند از قابلیت تکنوازی بی بهره بودند ؟

خیر، با توجه به شناخت کافی که از این دو هنرمند دارم و بر قدرت نوازندگی آنها واقفم، این دو بزرگوار قابلیت اجرا در گروه نوازی و تکنوازی را داشتند اما دوره فعالیت آنها زمانی بود که مجالی برای ارائه تکنوازی آنها وجود نداشت . در حالی که یقین دارم میتوانستند تکنوازی های فوق العاده ای داشته باشند .

یکی از نقدهایی که به بداهه‌نوازی میشود آن است که آهنگساز فرصت تفکر درباره جمله بعدی موسیقایی اش را ندارد. از آن جهت موسیقی پر میشود از پاساژهای تکراری و پایه های ریتمیک طولانی. این نقد تا چه اندازه درست است ؟

میتوان گفت اینطور هم هست ، ولی پاساژ در موسیقی رسیدن از نقطه ای به نقطه دیگریست. برای وصل کردن یک ملودی به ملودی دیگر در فرصتی که وجود دارد میتوان از پاساژ استفاده کردحال ممکن هست این پاساژ دو نت باشد یا هر تعداد دیگر. اما باید در نظر داشت در جمله بندی موسیقی ارائه انواع ملودیها به صورت متوالی و پشت سر هم نه تنها زیبایی خاصی ندارد که عملاً امکان پذیر هم نیست. شما حتی در مکالماتتان هم گاهی اوقات یک مکث و سکوتی بین دو کلمه دارید که آنها را از هم تفکیک میکند، ما در موسیقی ایرانی پایه هایی داریم که برای وصل دو جمله موسیقی به یکدیگر استفاده میشود. بداهه‌نواز میتواند بجای استفاده از دو پایه از چهار پایه استفاده کند این مسئله فرصت فکر کردن به بداهه‌نواز را میدهد. این از خواص بداهه‌نوازیست و ایرادی نمیتواند به آن وارد باشد.

این روزها جای خالی بداهه‌خوانی در موسیقی ما احساس میشود و اکثر کنسرتهای بداهه، سازیست تا آوازی. اشکال کار کجاست ؟

در این مورد روی سخنم با همه خوانندگان نیست، اما در مورد اکثریّت حرف میزنم. همانطور که گفتم یک نوازنده برای آنکه بداهه‌نواز درجه یکی باشد بایستی سالیان سال تمرین کرده و به مرحله ارائه بداهه برسد. اما زمان طی این مسیر برای یک خواننده بسیار کمتر است و کافیست چند سالی کلاس آواز گذرانده باشد و ازصدای خوشی هم بهره مند باشد. اینها زود جذب بازار شده و کار تولید را شروع میکنند و زحمتی که یک نوازنده سالیال سال باید بکشد تا به مرحله اجرا برسد را نمیکشند. کافیست که دستگاهها و چند گوشه از آنها را بیاموزند، سریعاً شروع به همکاری با آهنگساز کرده و تبدیل به خواننده میشوند. ولی ضعف خوانندگیشان کماکان پابرجاست و راه بسیاری تا بداهه خوانی دارند. با این حال معروف هستند! اما اگر از آنها آوازی بخواهی که روی یک شعر اجرا کنند قادر به اجرا نخواهند بود. اما در قدیم اینطور نبود و هنرمندان، توانمندی انجام این کارها را داشتند و میتوانستند متناسب با حال جمع، بر‌روی یک شعر ملودی گذاشته و حتی کار یک آهنگساز را انجام دهند. اما از آنجا که در این زمانه مراحل رسیدن به شهرت خیلی آسان است این افراد، زحمت یادگیری بیشتر و شناخت شعر را بخود نمیدهند.

موسیقی شرق با بداهه‌نوازی رابطه دیرینه ای دارد. بداهه‌نوازی ایران در مقایسه با سایر ممالک شرق همچون هندوستان چه تفاوتهایی دارد ؟

هندی‌ها ید طولایی در این زمینه دارند، بخصوص در زمینه ریتم. موسیقی آنها ریتمهای پیچیده ای دارد که خلق آن برای موسیقیدان ایرانی ساده نیست. گرچه ما هم در موسیقی‌مان ریتمهایی داریم که اجرایشان برای نوازنده های غیر ایرانی کار راحتی نیست. وقتی من با نوازنده های غربی ساز میزنم ،برخی ریتمهای ساده که هر نوازنده ایرانی قادر به انجام آنهاست را اجرا میکنم، میبینم چقدر برایشان پیچیده و عجیب هست. ناگفته نماند ما در گذشته های دور نتهای پیچیده‌ای هم داشته ایم و از آنها هم استفاده میکردیم. دوران عبدالقادر مراغه‌ای سرشار از چنین پیچیدگیهایی بوده است. اما چون نیازی به این پیچیدگی ها احساس نمیشد، به مرور و رفته رفته ساده تر شد. با اینحال در سالهای اخیر آهنگسازان جوانی که علم موسیقی نیز دارند، به ریتمهای دیگر دنیا دسترسی پیدا کردند و پا را فراتر گذاشته و با توجه به دانشی که داشتند و ملودی های جدیدی را به موسیقی اضافه کرده اند.

شما خودتان در این زمینه نوآوری هایی داشتید ؟

بله، من برای اولین بار در موسیقی ایران بر روی ریتم شانزده و هفده ضربی ملودی گذاشتم. البته نه اینکه در دنیا وجود نداشت اما در موسیقی ایرانی من برای اولین بار استفاده کردم. یکی از آنها قطعه ای هست بنام ”آفتاب نیمه شب“  که ریتم 16 ضربی دارد. قبل از این، هیچ ملودی دیگری نداشتیم که مبتنی بر آن ریتم نوشته شده باشد. قطعه دیگری با نام ”باد“ در نوا کار کرده ام که در آن بر ریتم 17 ضربی، ملودی گذاشته شده.

با این حساب شما به نو آوری در موسیقی ایرانی معتقدید ؟

بله، اوج موسیقی ایرانی بداهه‌نوازیست، یعنی خلق در لحظه، و این به معنای نوآفرینی و نوآوری در موسیقی است. در جامعه امروزی نوآوری نه تنها در موسیقی که در تمام هنرهای دنیا لازم است و باید انجام بگیرد، اما متاسفانه برخی از جوانان در ایران نوآوری را با خیلی مسائل دیگر اشتباه گرفته و اصل کار را فراموش میکنند، ما از تکنیک، ریتمها و فضاهای جدید استفاده کنیم که اصل را کار که موسیقی ایرانی هست بهتر به گوش مردم برسانیم ولی میبینیم که متاسفانه نوآوری ها به گونه‌ای انجام میگیرد که اصل کار صدمه دیده و هویّت ایرانی برای موسیقی نمی‌ماند. جز اینکه بعضی جاها ممکن هست فواصل موسیقی ایرانی اجرا شوند اما حس و حال موسیقی ایرانی در آن وجود ندارد.

پس باید نوآوری مطابق چارچوبها و قواعدی باشد و ملزوماتی داشته باشد؟

دقیقا، نوآوری به هر قیمتی امکان پذیر نیست. با این‌حال انجام کارها تحت عنوان تجربه مجاز هست. شما در آزمایشگاهی مشغول کار بر روی پروژه ای هستید. قرار نیست همیشه نتیجه مثبت بگیرید، شاید هزینه سنگینی هم برای آن پرداخت کنید، اما روشی را تجربه کرده و تحقیقی انجام داده‌اید. اما زمانی که تصمیم به ارائه تجربه تان دارید بایستی از مثبت بودن نتیجه کارتان اطمینان داشته باشید. همانطور که گفتم به اعتقادم نوآوری در موسیقی هایی مانند موسیقی ایرانی که ریشه در تاریخ فرهنگ ما دارند زمانی مجاز است که اصل موضوع فراموش نشود.

چگونه میتوان مثبت بودن نتیجه یک تجربه را دریافت ؟ آیا مقبول بودن کار نو و متفاوت در میان توده مردم کافیست تا نتیجه مثبتی از تجربه مان بگیریم ؟

خیر، اهل فن و کارشناسان هستند که مهر تائیدی بر مثبت بودن یک حرکت نوآورانه میزنند. گاهی اوقات اثری هست که مورد قبول مردم قرار گرفته و با استقبال آنها مواجه میشود، اما اهل فن آن را تائید نمیکنند. ارزش یک کار هنری باید مورد تائید خبره های آن کار قرار بگیرد.

اخیراً کارهایی در موسیقی تولید شده اند که بسیار پر فروش بودند اما مورد قبول اهل فن قرار نگرفتند و با وجودیکه از سازهای ایرانی استفاده شده، یک حالت پاپیولار دارد...

شما همان کارها را نگاه کنید، اکثراً سهل‌الهَضم هستند و به راحتی مورد پذیرش مردم قرار میگیرند. اینها نشانه های پاپیولار بودن یک‌کار است و قرار نیست که از لحاظ علمی هم جایگاه قوی داشته باشند.

شما سابقه همکاری طولانی مدتی با گروه دستان داشتید. این همکاری منجر به خلق آثار ماندگاری در عرصه موسیقی شد.جملگی این آثار، ارزشمند و قابل احترام هستند، اما دیگر سالهاست، گروه دستان آن گروه سابق نیست.آلبومهای منتشر شده توسط این گروه ماندگاری کمتری دارند و کنسرتهای این گروه با خوانندگان درجه پائینتری برگزار میشود. از طرف دیگر اکثر هنرمندان این گروه، هریک فعالیّت جداگانه ای برای خود انجام میدهند و دیگر آن همنشینی سابق محقق نشده است. به نظر شما که از اعضای اصلی و ثابت این گروه بوده اید، چه اتفاقی باعث شد که گروه دستان به این حال افتاده و تقریبا منحل شود ؟ دلیل این جدایی چه میتواند باشد ؟ 

طبیعتاً هر پدیده ای یک روز بوجود آمده و روزی هم از بین خواهد رفت. البته من حرف شما را  گروه دستان که میگویید این گروه منحل هست نمیتوانم با قاطعیت قبول کنم. گروه دستان هر از چند گاهی فعالیتهایی را انجام میدهد، منتها آن فعالیت های مستمر چند سال قبل را دیگر نداریم. این گروه تنها گروهی بوده که 25 سال بدون کمک دولتی سر پا مانده و آثار ارزشمندی تولید کرده است، در سالهای دور گروههایی همانند گروه پایور را داشتیم که فعالیت مستمر میکردند ولی تحت پوشش دولت قرارداشتند. به محض اینکه حمایت دولتی کنار رفت این گروه هم منحل شدند. به غیر از گروه خوب کامکاران که آنها هم از اعضای یک خانواده هستند و سالهاست باهم همکاری میکنند گروه ما تنها گروهی هست که با تمام سختیها 25 سال کار کرده و در موسیقی تاثیر گذار بوده، آنچنان که بسیاری از کارهایی که جوانان امروزی انجام میدهند متأثر از گروه دستان بوده. با خوانندگان بزرگی هم همکاری داشتیم که در کنار آنکه تجربه خوبی برای گروه دستان بود، برای آن خوانندگان هم بسیار ثمر بخش بوده. در عین حال با جوانانی کار کردیم که آنها هم بعدها برای خودشان نامی دست و پا کردند.سالیان قبل خوانندگان بزرگی با ما همکاری میکردند مثل شهرام ناظری و بسطامی اما بعدها با جوانترها کار کردیم. شاید یکی از دلایل کم کاری ما هم همین باشد که واقعا خواننده ای که بتوانیم همکاری خوبی با او داشته باشیم و در سطح این گروه هم باشد نداریم و این باعث شد تا با خوانندگان سطح پایینتری کار کنیم. یکی از دلایلی که من مایل به حضور در این شرایط نیستم ، اینست که معتقدم، دستان در انتهای یک اجرا یا تولید یک اثر هنری حرفی برای گفتن داشته باشد. وقتی که حرفی برای گفتن نداره بهترهست که همکاری انجام نشود.

از آلبوم سفر به دیگر سو بگویید، دلیل ماندگاری و ارزش بالای این اثر چه بود ؟

در یک دوره ای تعداد نوازندگان گروه دستان خیلی زیاد بود، بعد از آن دوره که با بسطامی هم کنسرتهایی هم داشتیم، گروه کوچک تر شد و من، متبسم، کلهر و اعیان کار گروه را ادامه دادیم. از شهرام ناظری هم خواستیم تا با ما همکاری داشته باشد.  آن زمان هر کسی یک ملودی را خلق میکرد و پیشنهادی برای بهتر شدن کار میداد، سفر به دیگر سو حاصل آن همفکری ها و نتیجه کار مشترک ما بود و یک آهنگساز مجزا نداشت، حتی در انتخاب اشعار و تکنوازیها هم مشارکت کرده و نظرات جمعی ارائه میدادیم. پس از آن حس و حال کارها هم تغییر کرد و بیشتر آهنگسازی های از پیش ساخته انجام شد و آن حالی که هر کسی یک ملودی را بسازد از بین رفت. پس از تمرینات اولیه و شکل گرفتن ملودیها، اولین کنسرت سفر به دیگر سو را در مراکش برگزار کردیم، بعدها ملودیها را تکمیل تر کردیم و نهایتاً اجرای زنده کنسرت واشنگتن را به صورت نوار ابتدا در آمریکا با نام ” تا ابدیّت“ و سپس در ایران منتشر کردیم.

اینروزها برخی هنرمندان خواننده، در عرض مدت کوتاهی چند آلبوم موسیقی را منتشر و روانه بازار میکنند، شما این را چگونه تحلیل میکنید ؟ آیا این آلبومها ماندگار میشوند ؟

متاسفانه بسیاری از همکاران ما به موسیقی به عنوان یک تجارت نگاه میکنند، من این افراد را کارمند یا مغازه دار موسیقی میدانم، اینها فقط به دنبال کسب درآمد هستند. البته برخی هم هستند که حرفه‌شان همین است چاره ای ندارند و برای تامین مالی باید در گروهها ساز بزنند، ولی بسیاری دیگر در عین بی نیازی طمع و حرص مادیّات دارند و آثاری تولید میکنند که خودشان هم چندان از تولید آن رضایت ندارند، امّا بخاطر اینکه دستمزد خوبی به آنهاپیشنهاد میشود، آهنگسازی میکنند یا میخوانند. فعالیت هایی که من در این مدت انجام داده ام به طور میانگین هر سه یا چهار سال یک آلبوم بوده. دلیل اش این نیست که من نمیتوانم هر دو ماه 3 آلبوم موسیقی منتشر کنم اما معتقدم کاری که ارائه میشود ابتدا باید مورد قبول خود هنرمند و در حد نامش باشد.

محمد جواد صحافی

منبع : روزنامه شرق، شماره 2698، 14 مهر 1395، صفحه 11

 

دسترسی به منبع از طریق لینک:

http://sharghdaily.ir/News/104564/%D8%A8%D8%B1%D8%AE%DB%8C-%D9%85%D8%BA%D8%A7%D8%B2%D9%87%E2%80%8C%D8%AF%D8%A7%D8%B1-%D9%85%D9%88%D8%B3%DB%8C%D9%82%DB%8C%E2%80%8C%D8%A7%D9%86%D8%AF

یا :

https://goo.gl/lSrFKz