اندر احوالات شاهین نجفی و جوزدگی ما ایرانیان
این نوشتار چندی پیش در صفحه فیس بوک حقیر قرار گرفت که با استناد به نظرات برخی دوستان و اعمال تغییراتی در آن ، در تارنگارم منتشر گردید ...
اندر احوالات شاهین نجفی و جوزدگی ما ایرانیان
ما ایرانیان کلا انسانها جو گیری هستیم ، منتظریم تا اتفاقی حادث گردد و سریع کارشناسانه! از آن اتفاق حمایت یا انتقاد کنیم . البته این در زمانیست که این اتفاق جنبه حمایت یا نقد داشته باشد برخی دگر ، چون فوت یک فرد سرشناس نیاز به نقد ندارد ؛ به محض از دست شدن بزرگی ؛ همه به یکباره به یاد او می افتند و او را عزیز می شمرند . اگر چند این عمل در ظاهر زیبا و پسندیده است اما پسندیده تر آنکه زنده گان مان را نیز یادی کنیم ؛
اما
برخورد ایرانیان با اتفاقاتی که در آن نظرات موافق و مخالف وجود دارد نیز
جالب است خلیج فارس ، نمونه روشنیست از برخورد موافقین و مخالفین . در
اینکه خلیج فارس مختص ایرانیان است و بس ،هیچ شک و شبهه ای نیست اما در این
بین برخی از هموطنان آذری ، به دلیل عدم حمایت دولتمردان ار دریاچه
ارومیه در مخالفت از نام خلیج فارس از خلیج عربی حمایت نمودند تا نشان دهند
اگر تغییر نام خلیج فارس به خلیج عرب پر اهمیت است نجات دریاچه ارومیه نیز
در درجه اولی تری قرار دارد . اما به راستی آیا این راهکار مناسبی برای
برون رفت از معضل خشکی دریاچه ارومیه است ؟
مگر نه اینکه هر دو جزو خاک پاک این کهن دیارند ؟ و از دست دادن هر کدام از این منابع طبیعی ( هر یک بنحوی ) جبران ناپذیر و بی بازگشت است ؟
اما هدف اصلی راقم از
نگاشتن این سیاهه ها نه اشاره به مکشاتیانی بود که سالهای زنده بودنش در
گوشه خانه کز کرد و سرانجام بی خبر از دنیا رفت و پس از رفتنش به مانند
پای برهنگان معزا بر بالینش سالهاست میگرییم نه دعوا بر سر خلیج پارس یا
فارس ( که این خود حدیث مفصلیست ) ، و نه اعتراض به خشکی دریاچه ای که بسان
نوشدارو پس از مرگ سهراب عمل میکند ( وکسی از خود نمیپرسد چرا پس از خشک
شدن این دریاچه ؛ به فکر اعتراض افتادیم ؟ مگر از عواقب سد سازیها و راه
سازیهایی که منجر به این خشکی شدند بی خبر بودیم )
اما چندیست در دنیای مجازی نامی بر سر زبانها افتاده که حقیر را بر آن داشت تا سئوالاتی که در مورد ایشان و نحوه برخورد کاملا متفاوت ، مخالف و دوگانه حامیان و نافیان این نام و اتفاقات حادث گشته در حواشی آن را با عزیزان مطرح نمایم تا شاید گره ای از کار گشاید و پاسخی برای سئوالاتم یابم
" شاهین نجفی "
خواننده ای که این روزها نامش غوغا کرده و همانی شده که خود میخواست ، نه بخاطر خواننده بودنش و نه به دلیل اشعار اعتراضی که همواره خوانده و راه یک شبه معروف گشتن خود را در بیان چنین اشعاری هر چند بعضا بی معنی یافته است .خواننده ای که نامش بر سر زبانها افتاده نه از سر اخراجی بودنش از دانشگاه و نه انتقاد کیهان از او که او را خواننده مارکسیستی خوانده ؛ یا رپر بودنش .
او این روزها ترانه ای با نام " نقی " را منتشر نموده است ترانه ای که با توهین به افرادی قابل احترام باعث واکنشهای متعددی در فضای مجاز گشته تا جایی که روحانیون را نیز به واکنش وا داشته است برخی نام این حرکت او را روشنفکری و ساختار شکنی مینامند ، برخی دگر آن را تقبیح نموده و حکم ارتدادش را صادر مینمایند ...
اما در این بین آنچه مسلم است آنکه شاهین نجفی که بنده به هیچ عنوان نام هنرمند را نمیتوانم بر وی بنهم ، حرکتی نموده است که به مقدسات عده ای توهین گردد ؛ مقدساتی که برای بسیاری از ما ایرانیان اگر چند گاها افراطی اما قابل احترامند .
هنرمند رانمیتوان تنها فردی دانست که در رشته ای هنری فعالیت میکند ، یک هنرمند بایستی دارای خصوصیاتی باشد که ماورای رشته هنری اش باشد ؛ خلق نیکو ، مردم داری ، توهین ننمودن به یک قشرخاص ، خضوع و فروتنی میتواند از یک فعال رشته هنری ، هنرمندی بزرگ سازد . که متاسفانه نه در شاهین نجفی چنین خصایصی را دیدم و نه در رشته ای در آن مشغول فعالیت است .
یکی روزنامه نگاران ایرانی ساکن خارج از کشور این حرکت وی را روشنفکرانه و قابل تقدیر میداند و بر این اعتقاد است که داستان شاهین نجفی باعث گردید تا پرده ازچهره بسیاری که خود را دمکرات و طرفدار آزادی می خواندند برداشته شود اما براستی واقعا اینگونه است ؟
آیا توهین به مقدسات نماد روشنفکریست ؟ چرا ما ایرانیان که چونان سایر مردمان دنیا بر دین و مسلکی پایبندیم برای نشان دادن روشنفکری خود از خزعبلات فردی با نامی مجهول حمایت میکنیم تا خود را روشنفکر و دگر اندیش جلوه دهیم ؟
مگر اروپاییان که این قشر روشنفکر نمای ایرانی برایشان سر و دست میشکنند برای نشان دادن تفکرات روشن شان ؛ به مسیح ، مریم و پیروانش توهین میکنند ؟
مگر اسراییلیان و پیروان یهود ، یهودا را به سخره میگیرند تا نشان دهند روشنفکرند ؟
در کجای هندوستان ؛ تبت ؛ سریلانکا و.... بر بودا توهین شده ؟
نیک میدانم که پاسخ منتقدان و مخالفانم آن است که ما ایرانی هستیم و آنها عرب و چه و چه و چه ... این سخن نیز به اعتقاد حقیر باطل است چرا که عرب بودن دین و پیامبرانمان ،هیچ ارتباطی با موقعیت مکانی ما ندارد و در اینجا تنها بحث بر سر آنست که چرا به افراد اجازه توهین بر دینی را میدهیم که خود بر آن پایبندیم خواه آن دین ساخت عرب باشد یا هر جای دیگر! مهم دینی است که ما آن را انتخاب کرده و آن را به عنوان عاملی بازدارنده در ارتکاب هر آنچه نامش را گناه مینهیم میدانیم .
جالب است که نگارنده مطمئن است همین روشنفکرانی که اکنون از نجفی به عنوان ساختار شکن و روشنفکر متجدد یاد میکنند و او را مورد حمایت خود قرار میدهند در طول روز بارها و بارها نام همان امامان و معصومان را در برخورد با مشکلات بر لب جاری میسازند.گذشته از این مسائل براستی چگونه است که هر گاه بر مقدسات دینی ما ایرانیان توهین میگردد لقب روشنفکر بر موهن نهاده میشود و مخالفانش میشوند متحجر ؟
خود انسان متحجری نیستم و اسلام و یا هر دین دیگری را نیز برای خود محترم و بسیار بسیار ارزشمند میشمرم و هیچگاه بر خود اجازه توهین بر هیچ دینی را نمیدهم اما اگر معیار و ملاک سنجش میزان روشنفکری فردی اسلام گریزی و مبارزه با آن باشد خود را متعصب ترین متحجران میدانم و هیچگاه این روشنفکری را قبول نداشته و نخواهم داشت .
اما سئوالی که در اینجا مطرح است آنکه به چه دلیل تا این حد اسلام و مسلمانان مورد توهین قرار میگیرند ؟ و اگر این جریان از طرف گروهی موسوم به فراماسونر ، حمایت میگردد چرا بسیاری ادیان از گزند توهین این گروه در امانند ؟ مگر نه اینکه تمام ادیان به یک خدای واحد و احد اشاره میکنند ؟
متاسفانه در جامعه کنونی اگر فردی که تا کنون نه نامی از او شنیده ایم و نه نشانی ؛ به انتقاد و توهین از فردی بزرگ دست زند او را آنچنان عزیز میشمریم و متفکرش میدانیم که گویی چندین سال است که نقد ها و سخنان وی را از تریبونهای بزرگ جهانی شنیده ایم ؛ و این خود یکی از بهترین راههای دست یابی به شهرتی است که ممکن است سالها بدست آوردن آن بطول انجامد ؛ بقول دوست نازنینی ، هنر نیز با چنین آلودگیهایی دست و پنجه نرم میکند ؛ دانشجویان اخراجی دانشگاه هنر با شناختن ذائقه ی بیمار نسل معاصرو با خوانده مشتی خزعبلات و جملات بی معنی که حتی بیان آن جملات نیز شخصیت آدمی را زیر سئوال میبرد به شهرت و محبوبیتی بیش از امثال استاد شجریان دست پیدا کرده اند ؛ نمیتوان مقصرچنین محبوبیتی را رندان شهرت طلب دانست ، چرا که آنها با شناخت ذائقه بیمارموسیقایی جوانان برای خود جایگاهی دست و پا کرده اند گروهی موسوم به بر و بکس ، شاهین نجفی و مانند اینها را مقصر نیستند و گناهکار اصلی خود ما هستیم که فی الفور تحت تاثیر جو و اتفاقات حادث گشته در طول روز قرارمیگیریم ، و بدون تعقل نردبان شهرت را برای فرد یا افرادی که شاید لیاقت چنین محبوبیتی را نداشته باشند آماده میکنیم .
به اعتقاد نگارنده اگر چند موسیقی نجفی و حامیان اش بسیار توهین آمیز بیان گردید اما مقصر اصلی همانا شخص مردم بودند که با جو زدگی هر چه تمام تر در اشاعه این تک آهنگ نهایت تلاش خود را نمودند . چه بسا اگر بدور از هیاهو از کنار این ماجرا عبور میکردیم این چند جمله نا مفهوم و بی معنی در حد و اندازه های آن نبود که چنین بدان پرداخته شود و تاثیر چندانی در تفکرات دینی مردم نمیگذاشت . البته نمیتوان تاثیر شبکه هایی چون بی بی سی و صدای آمریکا را که با اختصاص دادن برنامه هایی چند ساعته مختص این آهنگ چند دقیقه ای ، در دامن زدن به این جو کمک شایانی به نجفی نمودند نادیده گرفت ،کما اینکه نیز بر این اعتقادم این موسیقی ، نه تنها تاثیر منفی بر تفکرات دینی مردم نگذارد که بسیاری از جوانان و علاقه مندان به نجفی پس از گوش سپردن به این موسیقی ، از طرفداری ازو روی گردان شده اند . و ثابت نمود دین در بین جوانان و مردم از اهمیت والایی برخوردار است و بزرگان دینی مان بسیار مورد احترامند .
در خبری که چند روز پیش خواندم ، پلیس آلمان اعلام نمود از شاهین نجفی محافظت خواهد نمود . این سئوال برای من مطرح است که چرا و با چه هدفی این نهاد امنیتی چنین حرکتی را نموده است ؟ مگرنه اینکه اقدام این خواننده توهینی بوده است به مردانی که برای میلیونها فرد قابل احترام و ارزشمندند ؟ آیا اگر همین مسئله برای مسیح و دین اش حادث میگشت برخورد پلیس ، رسانه های صد من یه غاز ضد ایرانی ماهواره ای ( که بسان بادمجان دور قاب چین آمریکاییها عمل میکنند )و بسیاری از گروههای ضد ایرانی خارج و داخل نشین همین بود ؟
اگر چند حکم ارتداد و اعدام ی که برخی روحانیون برای او صادر نموده اند را نیز قبول ندارم و بر این اعتقادم چنین برخوردهایی با افراد نه تنها راه گشا نیست که باعث میگردد تا نظر جامعه جهانی نسبت به ایران و ایرانی برگردد و توهین آور نیز ، بیش از گذشته مورد حمایت احزاب و گروههایی گردد که دل خوشی از اسلام ( همان اسلام واقعی و نه اسلام طالبانی ) دارند اما آیا راهکار مناسب تری برای برخورد با چنین افرادی نمیتواند وجود داشته باشد که خود به اشتباه خود پی برده و از قشری که بر انها توهین نموده است عذر خواهی نماید ؟
براستی هدف از این اسلام ستیزی و حمایت بی حد غرب از خواننده ای که تا دیروز نه نامی ازو بود و نه نشان ، چه میتواند باشد ؟
چرا هنوز بسیاری از ایرانیان که خود و شاهین نجفی را روشنفکر میدانند ! نتوانسته اند تفاوت اعتراض و توهین را درک نمایند ؟ و موسیقی موهن او را نوعی اعتراض قلمداد میکنند ؟
پس از طرح این سئوالات و مسائل که در سطور بالا بدان اشارت گردید ، هنوز پر اهمیت ترین سئوال در ذهن من باقیست . سئوالی که شاید یافتن پاسخ برای آن راه حل تمام این مشکلات باشد
چرا ما ایرانیان تا به این حد جو زده ایم ؟ و بلافاصله و بدون تحقیق وارد ماجرایی میگردیم و با همان سرعت نیز آن ماجرا را در میانه راه فراموش میکنیم .
خلیج فارس
دریاچه ارومیه
ایرج قادری
شاهین نجفی
دکتر شریعتی
پرویز مشکاتیان
و....
نامهایی آشنایند و چه بسیار نامهایی که با تمام محبوبیتشان برایمان غریبه اند ....
شاید روزی آنها نیز آشنا شوند ...
کمی بیشتر بیاندیشیم
محمد جواد صحافی
31/2/1391