پرونده ای برای شهرام ناظری ، قسمت دوم

سفر حجمی در خط زمان

نگاهی به آلبوم « سفر عسرت  » به آهنگسازی « فرخ زاد لایق » و آواز « شهرام ناظری »

کیاوش صاحب نسق

 

اول :

در گیر و دار کنترل آخرین بخش های پایان نامه ی یکی از بچه های فوق لیسانس بودم که با سلیقه و جدیت تمام مشغول تمام کردن کاری برای دو تار و ارکستر بود . تازه از کنسرت هلند با  « مسعود شعاری » برگشته بودیم و قطعه «کو» برای سه تار و ارکستر  اجرا شده بود . ضبط اجرای پاریس را برایش گذاشته بودم که رویش با هم گپی بزنیم و درگیر فراز و نشیبهای اجرا بودیم . کار را خوب گوش کرد و بعد از توی کیفش یک سی دی کپی شده در آورد و گفت : « این رو گوش کنید . این کار آخر آقای ناظری است که یک آقای دکتر متخصص قلب موسیقی اش را نوشته و در خارج از کشور منتشر شده ولی هنوز در ایران کار چاپ نشده است . در آخرین قطعه من سنتور زده ام » این را گفت و رفت .

 

آخر وقت و با کنجکاوی سی دی را برای گوش کردن در دستگاه گذاشتم . موسیقی با نوای آرام و مرموز عود شروع شد . یک فیگور استیناتوی زیبا ، ساده و گرم با نوازندگی « ارسلان کامکار » . آهسته با دور آن نوای عود همراه شدم و کمانچه بود ، کمانچه آلتو که آواز گونه و نجوا کنان در معبد خلوت همسرایی زیر لب نوای غم باز میخواند و تک مضرابهای حال و جان سه تار بود که چه آزاد و بی پروا بر سیم ها زخمه میزد و ضرب آهنگ منسجم و سنگین طبل بزرگ که از آن دورها می آمد ، دل را فرو میریخت و رنگ میپاشید . آهسته آهسته موسیقی مرا با خودش می برد و به فضای صمیمی و مه آلودی که چه خوش ساختار طرح شده بود و رنگها بودند و سکون و حرکت ها که در پی هم می نشستند و لایه ها چه بسیار و بدیع و حرفها چه موجز و بجا .

فضای سیالی بود با نواهای آشنا که در دل هم میشکفتند و باز از سر پنهان میشدند . حالی به حالی دیگر می تنید و راهی به جایی دیگر می گردید و پرده ای به پرده ی دیگر . و همه با صدای ناظری همسو شدند که شعر اخوان را چنان می خواند : « موج ها خوابیده اند ، آرام و رام / طبل طوفان از نوا افتاده است / چشمه های شعله ور خشکیده اند / آبها از آسیاب افتاده اند »

دوم

« فرخزار لایق » با ضبط اولین اثر خود « سِفر  عُسرت »](Sefr – e - Osrat) [ که خود آن را تجربه ای در حضور حجم و فضا در موسیقی می نامد با هوشمندی تمام قدم در حیطه ای از اینگونه تجربه ها میگذارد که به ظن یقین از لحاظ عمق دیدگاه و برداشت چند جانبه وی از تعامل موسیقی دستگاهی – بومی با طرح ساختاری و بدعت در رنگ آمیزی و انتخابی صحیح از ابزارهای شاخص تئوری موسیقی اروپا ، جزوی از اولین قدم ها از این نوع محسوب میشود .

استفاده از فضاهای تعلیق با استفاده از فیگورهای استیناتو(۱) ( Ostinato ) و پدالها در اکثر قطعات این آلبوم به گوش میرسد و در هر قطعه به فراخور ایستایی و پویایی قطعه با طرح دیگری عجین میشود که هر بار ایفای این نقش با انتخاب ساز یا سازهایی دیگر همراه است . فضا یا اتمسفری که در این قطعات بستری برای موسیقی ایرانی شده ثمره همین کشش ها ، کنش ها و تداوم های تماتیک ، ریتمیک ، و یا اصواتی هستند که با کاراکتر ریتمیکِ رو به ایستایی شکل گرفته اند .

ایده ی این گونه طرحها میتواند نتیجه برداشت و به عاریت گرفتن صحیح از فضاهایی باشد که دستمایه آهنگسازان مینی مال موسیقی اروپا و آمریکا قرار میگیرد . استفاده از الگوهای ملودیک و ریتمیک که در گردونه ای تکرار را تداوم می بخشند . بسترهایی با چند بنیه مُدال یا تونال که بر اساس و با تکیه به آنها میتوان خط سیر ملودی را در محدوده گسترده ای متحول کرد و تغییر جهت داد .

این فیگورهای چند بنیه ای به آهنگساز این امکان را داده که در کنار استفاده از روشهای رایج راه گردانی بین گوشه های دستگاههای مختلف ، از روشهای شخصی دیگر سود بجوید که تمرکز آن روشها بر اساس تغییر نت محوری و جابجایی آن به درجات مختلف بالایی و پائینی با تکیه به این فیگورهای چند بنیه ای صورت پذیرد که این نیز از روح و جوهره موسیقی دستگاهی و کلا موسیقی مقام به هیچ روی دور نیست و با آن قرابت دارد . اما شاید بنا بر عادات نوازندگی و خوانندگی در این موسیقی اجرای آن کمی با اجرای موسیقی سنتی متفاوت باشد و فرود و فراز ها در این قالب غیر متعارف توجیه شود .

سوم :

شاید استفاده از تصویر سازی و رنگ آمیزی هایی بدیع با سازهای ایرانی که بر اساس مفهوم شعر ایجاد و با تغییر محتوایی ، احساسی و توصیفی متن به دگردیسی موسیقی می انجامد شیوه ای جدید نباشد و اولین تجربه های از این قبیل را بتوان در تجربه ای متفاوت مانند « در گلستانه » ساخته « هوشنگ کامکار » ]  و با صدای شهرام ناظری [ شنید یا « آوای مهر » اثر « حسین علیزاده » . اما نگرش منطبق با موسیقی جدی امروز اروپا به حق این جسارت و توانایی را داده که فضا ها را به فراخور نیاز طرح و در صورت ضرورت به ساختار شکنی آنها در جاهایی به شکل آزاد و بدن واسطه بپردازد .

فضا سازی های این آلبوم طرح هایی را از موسیقی جدی امروز اروپا به عاریت گرفته و آن را در چارچوب این موسیقی دوباره تعریف کرده است که اکثر این عاریت ها و طرح ها خود برگرفته از طبیعت میباشند . به طور مثال طرح ریتمیک یک اچلراندو و رالنتاندوی نا منظم (یا روند رو به تندی و آهستگی یک الگوی ریتمیک یا کلیت ریتمیک قطعه ) (Accelerando , Rallentando ) به توالی همدیگر میتواند به افتادن سنگریزه ای از فراز کوهی مقایسه شود که شدت این افتادن بر اساس اتفاقی بودنش قابل پیش بینی نیست ولی راستای شدت این اتفاق میتواند رو به آهستگی و یا کندی تغییر کند یا مانند افتادن یک قطره آب در بستر یک برکه آرام که اینجا افتان و خیزان بودن این قطره در مسیر یکی شدن با بستر آن برکه میتواند الگوی حرکتی باشد .

اینگونه فضا سازی ها در موسیقی آهنگسازان دهه های 50 و 60 به این طرف طرح میشود مانند « لوئیجی نونو » ، « کارل هاینس اشتوکهاوزن » ، « بریو » و... . که البته در ساختار و زیبایی شناسی دیگری طرح میشوند . نمونه زیبای این تمهید که فضای خاص حرکتی و ابهام توام با نگرانی و اضطراب را ایجاد میکند و در راستای پیوستگی خاص پوسته حرکت میکند را میتوان در قطعه « در این شب ها » شنید : « در این شبها که گل از برگ و برگ باد و ابر از خویش می ترسد ... » اینجا لایق به درک و ایجاد توام فضا سازی ای میرسد که کاملا با این شعر عجین می شود .

اگر محور اصلی این شعر را ترس بگیریم و لحظه ای بخاطر بیاوریم شبهایی که در تاریکی ظلمات قدم زنان در معبر یک باغ حرکت میکنیم و درک و استنباط ما از محیط اطرافمان فقط و فقط به واسطه ی حس شنیداری برقرار میباشد و این به همراه خود توهمات و تصویرهایی از آنچه دور ماست در ذهنمان می سازد که میتواند اضطرابی را در خود نهفته داشته باشد . اینجا ترمولوی کمانچه را میشنویم که بسیار آرام نواخته میشود و در لایه های دیگر کمانچه طراحی سئوال و جوابهایی را بر عهده میگیرد که در نهایت فیگور استیناتویی را به آهستگی طرح میکند  . همان ضرب آهنگ رو به تندی  یا کندی با ضربه آرشه روی سیم های کمانچه ، کلینو باتوتو ( Collegno battuto) را به صورت آزاد مینوازد و تاثیری پرکاشن وار می سازد که در عین حال خصلت های صوتی معین را برای حمایت و تاکید بر روی محوری معین ایجاد میکند و جای جای آن صدای طبل بزرگ با نقطه گذاری هایی این موسیقی را به آن کمال و وحدت خالص خود نزدیک میکند .

چهارم

حضور صدای « شهرام ناظری » با آن استادی ، شیوه بیان محکم و در عین حال انعطاف پذیرش که در راستای معنی شعر هم توسط فرخزاد لایق و هم با تسلط استادانه وی به بهترین وجه هدایت شده است ، درخشش این موسیقی را دو چندان میکند . میتوان اینگونه استنباط کرد که لایق با توجه به رجیسترهای صوتی ناظری و توانایی شناخته شده وی در زمینه ارائه پاساژها ، تحریرها و حتی پیش نفس ها و آن حال وهوای خاص بیان وی که در تمام آلبوم های پیشین وی به عنوان خصیصه بسیار شخصی و بارز این استاد آواز ایران در ذهن تمام دوستداران این صدا باقیمانده است ، طرح کلی اثر را ریخته باشد و این ممکن است گاهی اوقات شباهت هایی را با طرح مشابه که بر اساس صدای ناظری نوشته شده را به شنونده تداعی کند . مثل بخش هایی از در گلستانه ی « هوشنگ کامکار » که آن نیز میتواند از ضرورت انتخاب یک گوشه مشترک حکایت کند چرا که می بینیم لایق آنها را بسیار هدفمند به مسیری دیگر سوق میدهد و بدین ترتیب موسیقی را در حرکت نگه میدارد و طرحی نو را پیش میگیرد .

در رابطه با انتخاب نوازندگان این آلبوم و میکس آن نیز باید تبریک گفت ، چرا که در کنار نوازندگان با تجربه و توانای نسل قدیمی تر ما مثل بیژن و ارسلان کامکار شاهد هنرمنایی نوازندگانی از نسل جوان تر هستیم که هرکدام در ارائه نوآوری و آن فضای پر جرات که بستر مناسب نوآوری است در بالاترین سطح اجرایی قرار دارند . شفافیت و تمبر منحصر به فرد کمانچه «شروین مهاجر» ، رنگ نوازها و فضاسازی های « نوید افقه » ، شناخت بسیار خوب « همایون نصیری » از تکنیک های سازهای کوبه ای و پرکاشن های ارکسترال و بومی ، درخشش تکنیک و فضاسازی های بدیع سنتور « سیامک آقایی » و « علی بهرامی » ( که به شخصه علاقه مرا دوباره به سمت رنگ سنتور معطوف کرد !) و شفافیت مضراب فرخزاد لایق که نشان دهنده شعور متعالی وی در نواختن سه تار و به درستی نشان دهنده مسیری در شیوه ی نوازندگی سه تار است که مسیر اصلی آن را در این نسل « مسعود شعاری » پایه گذاری کرده است . توجه به طرح پنینگ به جا در سئوال و جوابها و همین طور میکس مطلوب این اثر که توسط « آرمین کارباف » و با نظارت « لایق » صورت گرفته مسلماً درمطلوب بودن کیفیت این اثر به بهترین شکل آن کمک کرده است . در پایان تنها به نکته ای کوچک می توان اشاره کرد که اگر در کار فرخزاد لایق بتواند تنوع و گونه های مختلف آن بررسی شود شاید پویایی را در آثار آینده او هر چه بیشتر تضمین کند و آن استفاده موجز این الگوها و فیگورهای استنیاتواست تا با این ایجاز آن عنصر غیر منتظره بودن و غیر قابل پیش بینی بودن اتفاق بعد برای شنونده مبهم تر باقی بماند . کنترپوان هایی که بین زهی ها اتفاق می افتد میتواند جای بیشتری برای گسترش پیدا کند و شاید توسط آنها ایجاد پلهای ارتباطی میسر شود که از آن طریق قطعات مختلف امثال چنین آلبومی به صورت منسجم پشت سر هم و بی وقفه به عنوان جزئی از کل شنیده شوند .

ما از آن نسلیم که « چاووش »ها و « چاووشی »ها ، افشاری و نواهای قمر گونه و آن مضراب قدر و چپ هایی آشنای واخوان ، بدعت و شوریدگی هجرانی ها و شورانگیز و راز و نیاز و آوای مهر ها ، بیدادها و مرکب خوانی ها خو کرده ایم ، پای کوبیدیم و از خو بی خود شدیم و با رنگ « یادگار دوست » و « گل صد برگ »ها هزاران تصویر بستیم و دل به آوای جان سپردیم . در گلستانه ساعت ها سپری کردیم و به موسم گل دل بستیم . در انتظار نشستیم و گوش فرا دادیم تا باز غرقه در آوا و نوا شویم . هرچه انتظار به درازا انجامید نا امیدانه به افق نگریستیم که بشارتی یابیم تا اشارتی بینیم و سماع کنان باز پای کوبیم.

افق کم رنگ تر میشد و بعضی از ما برخاستیم و به دنبال آن لحظه ، راه ها پیمودیم و گروهی خود راه شدیم و گروهی چنان که باید در جستجو باقی بودند و گروهی در انتظار آن معجزه که هیچ گاه نخواهد آمد باز نشستند و پلک بر هم نزدند .

سفر عسرت نمونه ای از آن آثار است که با حرکت فرخ زاد لایق به راه تبدیل شد تا شاید به دنبال خود مسیری قابل تامل را طرح کند . همچنین به انتظار خواهیم نشست !

منبع : مجله موسیقی فرهنگ و آهنگ ، سال چهارم شماره ۲۰ خرداد و تیر ۸۷


۱- استیناتو یک طرح ریتمیک یا ملودیک است که به عنوان همراهی کننده بارها و بارها در طول قطعات ممکن است شنیده شود و چه در موسیقی کلاسیک و چه در انواع دیگر سبک ها نظیر پاپ، راک و ... کاربرد دارد.

 

 

مطالب مرتبط :

پرونده ای برای شهرام ناظری قسمت اول مصاحبه با شهرام ناظری ( بخش اول )

پرونده ای برای شهرام ناظری ، قسمت اول مصاحبه با شهرام ناظری ( بخش پایانی)

مبارک بادت این روز و همه روز . . .