موسوی و شجریان

1.بر مزار مولانا

 

محمد موسوی میگوید:"من این شانس را داشتم که در سال 1354 به اتفاق استاد شجریان سفری به قونیه کنم.مراسم بزرگداشت مولانا همه ساله از 20 تا 27 آذر در قونیه برگزار میشود که هر شب سماع است و کشوری برنامه اجرا میکند. ترکیه ای ها معتقدند مولانا مال آنهاست و ایرانی نیست.بهر حال یک روز بعد از ظهر در هتل نشسته بودم که آقای شجریان گفت:بیا برویم بیرون کمی بگردیم گفتم:بیرون قونیه لطفی ندارد،اگر به مزار مولانا میروی من هم می آیم. گفت: برویم و رفتیم. دقیقا یادم هست آن روز قاری ایران دیر کرده بود و آقای شجریان به رایزن فرهنگی ایران گفت: من قرآن میخوانم!رایزن فرهنگی ایران با عصبانیت گفت:آقای شجریان ،با من شوخی نکنید من خودم به اندازه کافی خسته و عصبانی هستم.آقای شجریان گفت: شوخی نکردم ،جدا میروم. رفت و شرکت کرد و مدال طلا و یک جلد قرآن مجید جایزه گرفت. بعد وقتی برگشت،گفتم مدال طلا مال شما،قرآن را پشت نویسی کن بده به من.ایشان هم پشت نویسی کرد و داد به من. آنروز هم رفتم بر مزار مولانا،خیلی دیدنی است. حالتی ایوان مانند دارد،برعکس ما که مرده ها را در خاک میگذاریم ، آنها روی زمین میگذارند و رویشان به صورت حلالی آجر میچینند. مولانا در وسط، پدرش دست راست و پسرش در دست چپ است. وقتی چشمم به مقبره مولانا افتاد یک نی کوتاه در جیب بغلم بود،در آوردم و یک مخالف سه گاه زدم و شجریان خواند و چنان شوری به دل مردم افتاد که من دیدم مردم گریه می کنند و متولی آرامگاه مولانا آمد و گفت که اینجا ساز زدن بر مزار مولانا قدغن است.اما برنامه شما را قطع نکردیم چون بسیار جالب بود و بعد هم رفت و یک نی از موزه مولانا آورد و به من کادو داد و من هم نی خودم را دادم به شجریان او با نوک چاقو و خط خوبی که دارند،خطی نوشتند و دادند که بگذارند در موزه مولانا".

 

مجله عنوان-شماره8-15/3/73 مصاحبه با محمد موسوی


Pic1

یک روز در دفتر برنامه گلها،کنار بنان نشسته بودم.یکی آمد به بنان گفت:آقا،جوانی آمده،میخواهد صدایش را امتحان کنید.چند لحظه بعد جوانی از در وارد شد و با ادب جلوی بنان ایستاد.بنان پرسید:شغل شما چیست؟ گفت:معلم هستم.بنان پرسید:چرا میخواهی شغل با ارزش معلمی را رها کنی و خواننده بشوی؟گفت:راستش به این کار علاقه مندم.آن وقت بنان لبخندی زد و گفت: راه درازی در پیش داری،راهی مشکل و پر فراز و نشیب، آیا میتوانی از پس دشواری های راه برآیی؟جوان در حالیکه سرش را زیر انداخته بود و تا بناگوش سرخ شده بود گفت:بله،میتوانم.چون اینکار را دوست دارم.به هر حال آن جوان کار آموزش را بطور جدی دنبال کرد و امروز وی( محمد رضا شجریان) بهترین خواننده ایران است.

 

ادبستان اسفندماه 70-شماره27-گفتگو با همسر بنان

 

منبع : وبلاگ آواز