نگاهی بر کنسرت شهرام ناظری در اصفهان – شب اول
صبح روز دوشنبه هفته گذشته ، زنگ تلفن همراهم به صدا در آمد ، دوست عزیزی از اصفهان بود و حامل خبری خوش , برگزاری کنسرت استاد شهرام ناظری در اصفهان و به مدت سه روز در روزهای 12 الی 14 اسفندماه سال جاری به همت ایشان ، که این خبر همراه بود با دعوت از اینجانب به همراه خانواده برای شرکت در این کنسرت. بدون چون و چرا و با تمایل بسیار درخواست ایشان را قبول کرده و خود را برای حضور در شب اول کنسرت استاد بزرگ موسیقی ایرانی شهرام ناظری آماده نموده و راهی اصفهان شدیم . اگر چند سختی راه و دوری مسیر باعث خستگی بسیاری در وجودمان گشت اما ، شوق دیدار شهرام ناظری و میهمان نوازی این خانواده مهربان ، خستگی راه را ز تن زدود .
بی صبرانه منتظر آغاز کنسرت و ورود به سالن رودکی واقع در ملک شهر اصفهان بودم . آنچه در ابتدا نظر بنده را به خود جلب نمود کوچک بودن سالن برگزاری این کنسرت بود . سالن رودکی تنها گنجایش حدود نهصد نفر را در سالن داشت ، طبیعیست که برای شهری چون اصفهان که علاقه مندان به موسیقی اصیل ایرانی و استاد شهرام ناظری در این شهر بزرگ کم نیستند این سالن دارای ظرفیتی بسیار اندک است .
زمانی که علت انتخاب این سالن را از دوستمان جویا گشتم با پاسخی بسیار تعجب بر انگیز روبرو شدم : " ...زیرا گفته اند تجمع بیش از هزار نفر ممنوع است !! " بسیار عجیب است ، اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی شهر اصفهان بجای همکاری با عوامل کنسرت برای برگزاری مطلوب تر آن و متعاقبا حفظ آبروی شهر اصفهان با برخوردی کاملا هدفمند و مغرضانه در تلاش برای بهتر برگزار نشدن ! این برنامه هستند .
طبیعیست که هر استاد موسیقی هیچگاه به رایگان دعوت علاقه مندان را برای اجرا در شهری نمی پذیرد و برگزار کنندگان ، با پرداخت مبلغی بسیار هنگفت به این اساتید زمینه حضور این بزرگان را در شهرهای ایران فراهم میکنند . پرداخت مبلغی برای دعوت از اساتید تنها بخشی از هزینه های گزاف برگزاری کنسرت است و اگر هزینه های دیگری چون اجاره سالن ، استخدام تصویر بردار و صدا بردار ، تبلیغات کنسرت ، سهم سازمانهاو نهادهایی چون شهرداری ، نیروی انتظامی ، اداره اماکن و... را نیز به موارد فوق بیافزائیم ، با رقم بسیار بالایی برای برگزاری یک کنسرت مواجه میشویم . مبلغی که بدون هیچ حمایتی از دعوت کنندگان ، توسط خود این عزیزان وتنها با عشق حضور بزرگی چون شهرام ناظری در شهر و انجام کاری فرهنگی صورت میپذیرد .
البته در این میان باز هم جای شکرش باقیست که برای برگزاری چنین کنسرتهایی ادرات متبوعه دیگری چون ثبت اسناد و ثبت احوال و شرکت نفت و سازمان برنامه بودجه و ..... مبالغی با عناوین مختلف همچون حق ثبت شناسنامه فرزندان این هنرمند و یا واریز وجهی بابت مجوز صدور تامین سوخت محل کنسرت ! یا واریز وجهی جهت تصویت لایحه ای در برنامه پنجساله هزارم برای توجه بیشتر به موسیقی و از این دست امورات بسیار خطیر و مهم از برگزار کنندگان دریافت نمی نمایند . اگرچند با چنین اوضاع نابسامانی اگر چنین مبالغی نیز دریافت گردد به هیچ وجه جای تعجب نیست .
لازم به ذکر است مشکلاتی از این دست تنها شامل شهر اصفهان و شخص جناب ناظری نمیگردد و هر هنرمندی در هر مکانی که قصد انجام حرکتی فرهنگی داشته باشد مسئولان محترم آنچنان به برگزار کنندگان یاری میرسانند که دیگر دل هنر دوستان بی نوا و هنرمندان هوس موسیقی زنده نکند .
مع الاسف ، سطور بالا نیز برگی دیگر از دفتر قصه های غم انگیز موسیقی ماست ، قصه هایی که دیگر عادی گشته اند گویی باید سوخت و ساخت . . .
گذشته از مسائل و مشکلاتی که در سطور بالا بدان اشاره گردید ، نظم سالن و حضور علاقه مندان بر صندلی های خود تا انتهای کنسرت نکته جالب توجه و تحسین بر انگیزی بود که نظر هر ریز بین علاقه مندی را به خود جلب می نمود . مسئولین انتظامات و لیدر های سالن نیز با احترام تمام علاقه مندان را برای حضور در صندلی های خود راهنمایی میگردند. این نکته حائز اهمیت نشان از بالا تر رفتن سطح فرهنگ عمومی مردم در شهرستانها دارد و امید که این فرهنگ با الگو قرار دادن مردم اصفهان در سایر شهرستانها نیز بسط و گسترش یابد .
پس از حضور در سالن و پیدا کردن جای خود ، نوبت به انتظار برای حضور گروه و جناب ناظری عزیز رسید . اما این انتظار گویی تمامی نداشت و در مقاطعی نیز شرکت کنندگان در این کنسرت با تشویق های خود اعتراضشان را به این دیر کرد طولانی مدت نشان دادند . انتظار بالاخره پس از یک ساعت و بیست دقیقه به پایان رسید ، گروه فردوسی و شهرام ناظری با همان ابهت و بزرگی همیشگی در صحنه حاضر گشتند .
پیش بینی ام این بود که شهرام ناظری همانند کنسرتهای سالهای پیش ، قبل از آغاز برنامه چند کلامی را با علاقه مندان به سخن بپردازد که درست نیز از آب در آمد . استاد با آن لهجه زیبای خود با مردم سخن گفت اما این بار بسیار متفاوت تر از قبل . گویا نابسامانی ها و عدم هماهنگی و برنامه ریزی نادرست و نامنظم ، ایشان را کاملا به هم ریخته بود و سخنان ایشان درد دلی بود با دوستدارانش ، شاید برای تمرکز بهتر برای اجرایی زیباتر . او در ابتدای امر از کوچک بودن سالن انتقاد کرد و همین امر را یکی از دلایل گران بودن بلیط های کنسرتش بر شمرد . گویا از اتفاقات و حوادث یپش آمده پشت پرده بسیار عصبی گشته بود و عصبانیت خود را با سخنانی در قالب طنز که تا کنون هیچگاه در هیچیک از کنسرتهایش چنین سخنانی را از وی نا شنیده بودم ابراز کرد . او با بیان طنزی که نشان از تفاوت جهنم ایرانیان و ارو پائیان داشت ! تفاوت جامعه کنونی ایران با اروپا و غرب را نشان داد و در پایان با خنده ای تلخ و نا امیدانه ، اظهار امیدواری کرد که روزی ایران نیز همانند اروپا گردد ...
برنامه با حاشیه های فراوان قبل از کنسرت آغاز شد ، شهرام ناظری ابتدا فردوسی خوانی را با داستان ضحاک ظالم آغاز نمود و ظلم و جوری که بر ایرانیان روا داشته بود را با موسیقی بسیار دلچسب و بسیار دلنشین مقامی ، اجرا نمود . تنظیم فوق العاده اثر ، آهنگسازی بسیار قوی و صدای حماسی شاهنامه خوان بزرگ ایران زمین شهرام ناظری شبی به یاد ماندنی را برای حقیر رقم زد . زمانی که سخن از ضحاک ظالم میگشت طرز بیان ناظری و آهنگ زمینه رعب و ترس ناشی از حضور ضحاک را در وجود انسان تداعی و زنده می کرد . شهرام ناظری ظلم ضحاک را به زیباترین شیوه با زبان موسیقی به مردم بازگو نمود
با ورود کاوه این حماسه ساز بزرگ تاریخ ، حماسه خوان بزرگ ایران زمین آنچنان زیبا حضور کاوه را در میدان جلوه میداد تو گویی این قیام هنوز زنده است و ما شاهد آنیم ...
پس از پایان شاهنامه خوانی این بزرگمرد موسیقی نوبت به ادای دین او به شهر و دیار خویش رسید ، قطعه زیبای " های گدی " که مختص به منطقه ای در کردستان به نام " شــکاک " است با ظرافت و زیبایی هر چه تمام تر اجرا گشت و تشویق پیاپی دوستدارانش را در پی داشت . در آن جمع شاید اندک نفراتی بودند که زبان کردی را میدانستند اما اجرای زیبا ، مالامال از احساس و لطیف شهرام ناظری تمام حاضران در سالن را به تشویق واداشت . با آنکه بسیاری از حضار ، هیچ تسلطی بر زبان کردی نداشتند ولی در زمانی که ناظری میخواند گویا سالها با نوای دلنشین موسیقی کردی آشنا بودند ...
.. در پی آن ، قطعه زیبای دیگر از دیار کرد ، بار دیگر ارادت این بزرگمرد را بر شهر و دیار خویش نشان داد .
پس از آنکه استاد حاضرین را از شاهنامه خوانی و موسیقی زیبای کردی ، سیراب نمود ، این بار نوبت به مولانای بزرگ بود .
نمیدانم سخنی که بیان میکنم درست است یا نه ، لیک این سخن نظر شخصی بنده است که بر آن بسیار اعتقاد دارم . بر این اعتقادم اگر ناظری در زمان مولانا زندگی میکرد و هنر کنونی خود را در آن زمان به رخ میکشید ، قداست و ارزش او کم از مولانا نداشت. این خاصیت ناظریست که موسیقی را به نحوی اجرا نماید که بیان کننده حالات روحی شاعر در زمان سرودن شعر باشد . قطعه " باز آمدم چون عید نو ... " قطعه ای بود که به زیبایی هر چه تمام تر اجرا گردید . تا شهرام ناظری بار دیگر نشان دهد او شایسته ترین کسیست که میتواند اشعار مولانا را به زیباترین نحو اجرا نماید و بیهوده نبوده است دریافت نشان شوالیه توسط این قهرمان موسیقی مان ...
اگر چند او وارد ششمین دهه زندگانی پر بار خود گشته است اما هنوز میتوان همان ابهت در صدای او را احساس نمود ، تلفیق تبحر و تجربه در شهرام ناظری از او اسطوره ای ساخته است تا موسیقی ایران زمین سالیان سال مدیون حضور و فعالیت اش در موسیقی باشد .
پایان بخش اجرای آن شب شهرام ناظری ،نوبت به اجرای قطعه زیبای آتش در نیستان بود ، اثری که انتظار آن داشتم تا آن را با آهنگسازی و تنظیم جدیدش بشنوم تا شهرام ناظری بار دیگر ، آتشی نو در نیستان افکَنَد ، اگر چند زیبایی بازخوانی مجدد این اثر آنچنان بود که اشک بسیاری را بر گونه ها جاری نمود .
شهرام ناظری شبی خوش را برای حاضرین در سالن رقم زد ...
اما پایان این کنسرت نیز خالی از حاشیه نبود ، تاسف خوردم زمانی که نه تنها من که بسیاری از دوستداران شهرام ناظری برای تکمیل ارادت خود به ایشان و برای تشکر از زحماتشان با دسته گل به استقبالشان رفتند اما در کمال تعجب با کم توجهی ایشان مواجه گشتند .
نکته ای که در این مورد لازم به تذکر دیدم آن است که جناب ناظری باید توجه داشته باشند که چنین حرکاتی هیچگاه خوشایند مخاطبین و دوستداران ایشان نمیباشد . حال با هر توجیهی
نمیدانم ، شاید اگر ایشان میدانستند با چه مشقاتی برای دیدار ایشان تحمل زحمات بسیاری گشته ام ، چنین برخورد ی از خود نشان نمیدادند . به راستی چند نفر از دوستداران جناب ناظری همانند حقیر برای دیدار ایشان سختی راه را بر جان خریده و به دیدارشان شتافته اند ؟
اگر چند هیچگاه از ارادت بنده به ایشان کاسته نمیشود ...
محمد جواد صحافی
۱۴ اسفند یکهزار و سیصد و هشتاد و نه
توضیح و اصلاحیه :
در متن فوق با توجه به خاطر آشفته و اندکی مکدر حقیر، و طی صحبتی با دوستان پاراگراف انتهایی متن را حذف نموده و از تمامی دوستداران و علاقه مندان به استاد پوزش می طلبم
منم که شهره شهرم ، به عشق ورزیدن
منم که دیده نیالوده ام به بد دیدن ؛
وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم
که در طریقت ما ، کافریست رنجیدن ؛
به پیر میکده گفتم ، که چیست راه نجات
بخواست جام می و گفت : " عیب پوشیدن " ...
با تشکر از تمام دوستان من جمله دوست عزیز جناب محمدی و یار نازنین " یک دوست "
محمد جواد صحافی