به بهانه ی چهلمین روز در گذشت استاد مشکاتیان
کسی که خالق بیش از نیمی از آثار ماندگار موسیقی اصیل ایرانی در سی سال گذشته بود.
کسی که بسیاری از هنرمندان بزرگ فعلی ما در کنار او رشد کردند و بهترین آثار خود را با او ارائه دادند. چهل روز گذشت....
و آنچه را که میبینم دوست نمی دارم.
هنوز داغ بی مهری بسیاری آزارم میدهد . آن هم نه غریبه ها ، بلکه دوستان ، نه تنها دوستان که همرهان و زمام داران.
کسانی که در کنار او بودند و در کنارش نه تنها نماندند که پاک از خاطرش بردند.
جالب است برخی حتی پس از مرگش هم چنان در خواب بودند که گویی مرگ برای آنها نیست و خود را جاودان می پندارند.
به کلی از یاد برده اند که اینجا ایران است و مردم ما هنرمند را تنها از روی آثارش نیست که ستایش میکنند.
مشکاتیان آنقدر بزرگ بود که نیازی برای ابراز همدردی از جانب هیچ کس نداشت.
ولی این نیاز ما بود که اندک احترمی را که توقع داشتیم ، از اسطوره های نوجوانی و اساتید جوانیمان ، آن هم در سوگ بزرگی چون مشکاتیان ، ببینیم و احساس کنیم اگر هیچ کس در این راه دشوار در کنار ما نیست ، دست کم یاران اکنون ،همرهان فردای ما می شوند.
استاد من !!
حضور تو بی شک مرگ را به زندگی برای دوست قدیمی ات مبدل نمی ساخت.
اما دل گرمی بزرگی برای امثال من بود که دریغش کردی .
جاودانگی ات را بیش از این با قدم های خودخواهی و غرور لگدمال نکن.
به قول هوشنگ ابتهاج :
مباد کز در میخانه روی برتابی
تو تاب توبه نداری به اشتباه مرو
میدیا فرج نژاد