با رویش ناگزیر جوانه چه می کنید؟
قبل از هر چیز توجه بازدید کنندگان را به این کامنت جلب میکنم :
" نویسنده : هکر اصولگرا
جناب آقای صحافی ؛ میدونم که از دستم ناراحتین ولی حقتون بود تنبیه بشین چون یه مدت بود که مطالبی که می نوشتید خود سرانه بود و به نظر هیچ کس هم توجه نمیکردید .
من هم تصمیم گرفتم شما را یه مدتی هک کنم تا بهتون نشون بدم که نظر هر شخصی برای خودش محترمه و شما حق ندارید با نظر افرادی که مخالف شما هستن مخالفت کنین و جواب سر بالا بدید .
به شرافتم قسم که در این مدت کامنت های قبلی تون را نخوندم و نظرات خصوصی رو نگاه نکردم . در این مدت هم نظرات زیادی اومد اما من همشو پاک کردم چون خیلی هاشون با اسامی جعلی بودن .
الان هم تصمیم گرفتم که وبلاگتون رو بهتون پس بدم و دیگه هم باهاتون کاری ندارم . شما هم قول بدین که دیگه از این به بعد به نظرات و اعتقادات دیگران هم احترام بذارین .
موفق باشین //////// هکر اصولگرا "
هفته گذشته زمانی که برای ورود به وبلاگ گریزی بر موسیقی اصیل ایرانی که وبلاگ شخصی بنده است کلمه عبور خود را وارد نمودم با اتفاق غیر منتظره ای مواجه شدم : " نام کاربری و یا کلمه عبور اشتباه میباشد " با ذهنیتی که از تهدید هایی که فردی در وبلاگ مبنی بر هک نمودن وبلاگ نموده بود اطمینان حاصل کردم که این اتفاق ناگوار حادث گردیده است . عصر همان روز مشاهده نمودم که مطالب جدیدم در مورد استاد شجریان حذف و مطالب قدیمی تر با کلی تغییرات در انشای کلمات در این وبلاگ قرار داده شده است .
بلافاصله ای میل های متعددی با عناوین و مضامین متفاوت مبنی بر یاری خواستن از مدیریت بلاگفا برای بازگرداندن وبلاگم ارسال نمودم که متاسفانه هیچ پاسخی حتی منفی نیز دریافت نکردم . جالب تر آنکه حتی زمانی که از طریق دوستی؛ شماره همراه ایشان را یافتم ؛ این دوست گرانقدر در بین سخنان تلفن همراه خود را قطع نموده دیگر نیز از ایشان پاسخی را دریافت نکردم . قرار دادن کامنتی در وبلاگ ایشان نیز موثر واقع نگردید .
در این مدت نیز ای میلهای متعددی را به دوستان مبنی بر نامعتبر بودن این وبلاگ ارسال نمودم . دوستان بسیاری نیز در این مدت از اتفاق ناگواری که برای من حادث گردیده بود با حقیر همدردی نمودند و هریک به نوعی سعی در یاری رسانیدن و کمک کردن و نهایتا تسکین دادن و بازگرداندن روحیه از دست رفته ام بودند .
... تا اینکه به سفارش دوستان تصمیم به راه اندازی وبلاگی جدید گرفتم اما تالمات روحی ناشی از به هدر رفتن زحمات چندین وچند ساله برای بال و پر گرفتن این تارنگار اجازه هر گونه فعالیتی را از من سلب نموده بود .
و بالاخره این اتفاق افتاد و وبلاگی با نام " باغ هنر " به توصیه و با انتخاب نام از سوی رفیق شفیقم جناب محمدی افتتاح گردید .
ولی تالمات ناشی از این اتفاقات آنقدر سنگین بود که حتی افتتاح باغ هنر نیز نتوانست روحیه از دست رفته ام را باز گرداند و در این مدت کوتاه چند روزه حتی مطلبی موسیقایی نیز در آن قرار نگرفت .
تا اینکه صبح روز جمعه زمانی که بطور اتفاقی برای آخرین بار نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمودم در نهایت بهت و حیرت دیگر از آن پیام منحوس خبری نبود و در کمال تعجب شاهد باز شدن وبلاگم بودم .
پس از باز شدن وبلاگ بلافاصله وارد بخش نظرات گشته و نظر فوق را از جانب آن نویسنده نا محترم مشاهده نمودم .
حال قضاوت را به عهده شما میگذارم .
به عهده شما خوانندگانی که همیشه همراه من بوده اید , شمایی پرونده های خاک خورده ام راخوانده اید ؛ شمائی که شاهد تحقیقاتم در زمینه موسیقی رپ بوده اید ؛ شمایی که با مقالاتم در زمینه جایگاه زن در مورد موسیقی آشناید ؛ شمایی که مطالب و نظرات ام را در مورد استاد شجریان و تحرکات اخیر خواندید ؛ شمائی که در شادی هایم در بازدید اساتیدی بزرگ چون شجریان , مشکاتیان , قربانی , عقیلی , دکتر سام , مختاباد , اصفهانی و..... شریک بوده اید
آیا من مستحق اینگونه جفایی بوده ام ؟
آیا من به نا حق و از سر تعصب مطلبی را نگاشته ام ؟
آیا نظراتم را به کسی تحمیل نموده ام ؟
و یا آیا به کسی توهین کرده ام ؟
آیا کمالات انسانی را زیر سئوال برده ام ؟
که چنین باید مجازات گردم و سپس مورد الطاف بی کران یک دزد بی حیای فرهنگ قرار گیرم که این چنین مرا بخشوده و وبلاگ را به من بازگردانده است ؟ خواهشمندم خود قضاوت کنید و نظرتان را به صراحت بیان نمائید ؟
چگونه و با چه روحیه ای و چه اطمینان خاطری مجددا شروع بکار نمایم ...
با آن اعمال خباثانه دزدان بی شرم فرهنگ ؛ یا با آن پشتیبانی مدیریت بلاگفا که حتی با شنیدن درخواست من تلفن خود را قطع میکند ؟
چگونه اطمینان حاصل کنم که این قفل خانه ام را کسی ندارد و نمیتواند وارد خانه ام گردد ؟
چه اطمینانی هست که این فرد نامحترم که به راحتی آب خوردن این عمل قبیح و نابخشودنی را انجام داده است ؛ باری دگر نیز اینکار را انجام ندهد .
اما با یاری شما , با حمایتهایتان , با نظرات سازنده تان آمده ام که دوباره این راه را ادامه دهم . راهی که چندین سال پیموده ام تا ثمره اش بدین جا رسیده است . براین اعتقادم که هنوز درصدی از رسالتم برای اعتلای فرهنگ موسیقی اصیل ایران زمین را به انجام نرسانده ام وتنها با یاری شماست که این امر محقق میگردد .
مطمئن هستم این تهدیدات از جانب این فرد ناموزون که در او نشانی از منطق و عقل نیست و تنها منطقش زور است و زور است و زور . . . و پاسخش چماق ؛ ادامه خواهد داشت اما سخن من به او از منظر آب از سر گذشته ایست که برایش مهم نیست این آب یک وجب باشد یا چند وجب و تنها بازمانده این اتفاقات قضاوتیست که خوانندگان و بازدیدکنندگان جان در مورد این حقیر و تارنگارم می نمایند .
به این دزد بی شرم نیز توصیه ای دارم :
" گیرم که در باورتان به خاک نشستم
و ساقه های جوانم از ضربه های تبرهاتان زخم دار است
با ریشه چه می کنید؟
گیرم که بر سر این بام بنشسته در کمین پرنده ای
پرواز را علامت ممنوع می زنید
با جوجه های نشسته در آشیانه چه می کنید؟
گیرم که می زنید،
گیرم که می برید،
گیرم که می کُشید ؛
با رویش ناگزیر جوانه چه می کنید؟ "
خاک پای تمام اهالی فرهنگ و فرهنگ دوستان و اساتید موسیقی ایران زمین
محمد جواد صحافی
" نویسنده : هکر اصولگرا
جناب آقای صحافی ؛ میدونم که از دستم ناراحتین ولی حقتون بود تنبیه بشین چون یه مدت بود که مطالبی که می نوشتید خود سرانه بود و به نظر هیچ کس هم توجه نمیکردید .
من هم تصمیم گرفتم شما را یه مدتی هک کنم تا بهتون نشون بدم که نظر هر شخصی برای خودش محترمه و شما حق ندارید با نظر افرادی که مخالف شما هستن مخالفت کنین و جواب سر بالا بدید .
به شرافتم قسم که در این مدت کامنت های قبلی تون را نخوندم و نظرات خصوصی رو نگاه نکردم . در این مدت هم نظرات زیادی اومد اما من همشو پاک کردم چون خیلی هاشون با اسامی جعلی بودن .
الان هم تصمیم گرفتم که وبلاگتون رو بهتون پس بدم و دیگه هم باهاتون کاری ندارم . شما هم قول بدین که دیگه از این به بعد به نظرات و اعتقادات دیگران هم احترام بذارین .
موفق باشین //////// هکر اصولگرا "
هفته گذشته زمانی که برای ورود به وبلاگ گریزی بر موسیقی اصیل ایرانی که وبلاگ شخصی بنده است کلمه عبور خود را وارد نمودم با اتفاق غیر منتظره ای مواجه شدم : " نام کاربری و یا کلمه عبور اشتباه میباشد " با ذهنیتی که از تهدید هایی که فردی در وبلاگ مبنی بر هک نمودن وبلاگ نموده بود اطمینان حاصل کردم که این اتفاق ناگوار حادث گردیده است . عصر همان روز مشاهده نمودم که مطالب جدیدم در مورد استاد شجریان حذف و مطالب قدیمی تر با کلی تغییرات در انشای کلمات در این وبلاگ قرار داده شده است .
بلافاصله ای میل های متعددی با عناوین و مضامین متفاوت مبنی بر یاری خواستن از مدیریت بلاگفا برای بازگرداندن وبلاگم ارسال نمودم که متاسفانه هیچ پاسخی حتی منفی نیز دریافت نکردم . جالب تر آنکه حتی زمانی که از طریق دوستی؛ شماره همراه ایشان را یافتم ؛ این دوست گرانقدر در بین سخنان تلفن همراه خود را قطع نموده دیگر نیز از ایشان پاسخی را دریافت نکردم . قرار دادن کامنتی در وبلاگ ایشان نیز موثر واقع نگردید .
در این مدت نیز ای میلهای متعددی را به دوستان مبنی بر نامعتبر بودن این وبلاگ ارسال نمودم . دوستان بسیاری نیز در این مدت از اتفاق ناگواری که برای من حادث گردیده بود با حقیر همدردی نمودند و هریک به نوعی سعی در یاری رسانیدن و کمک کردن و نهایتا تسکین دادن و بازگرداندن روحیه از دست رفته ام بودند .
... تا اینکه به سفارش دوستان تصمیم به راه اندازی وبلاگی جدید گرفتم اما تالمات روحی ناشی از به هدر رفتن زحمات چندین وچند ساله برای بال و پر گرفتن این تارنگار اجازه هر گونه فعالیتی را از من سلب نموده بود .
و بالاخره این اتفاق افتاد و وبلاگی با نام " باغ هنر " به توصیه و با انتخاب نام از سوی رفیق شفیقم جناب محمدی افتتاح گردید .
ولی تالمات ناشی از این اتفاقات آنقدر سنگین بود که حتی افتتاح باغ هنر نیز نتوانست روحیه از دست رفته ام را باز گرداند و در این مدت کوتاه چند روزه حتی مطلبی موسیقایی نیز در آن قرار نگرفت .
تا اینکه صبح روز جمعه زمانی که بطور اتفاقی برای آخرین بار نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمودم در نهایت بهت و حیرت دیگر از آن پیام منحوس خبری نبود و در کمال تعجب شاهد باز شدن وبلاگم بودم .
پس از باز شدن وبلاگ بلافاصله وارد بخش نظرات گشته و نظر فوق را از جانب آن نویسنده نا محترم مشاهده نمودم .
حال قضاوت را به عهده شما میگذارم .
به عهده شما خوانندگانی که همیشه همراه من بوده اید , شمایی پرونده های خاک خورده ام راخوانده اید ؛ شمائی که شاهد تحقیقاتم در زمینه موسیقی رپ بوده اید ؛ شمایی که با مقالاتم در زمینه جایگاه زن در مورد موسیقی آشناید ؛ شمایی که مطالب و نظرات ام را در مورد استاد شجریان و تحرکات اخیر خواندید ؛ شمائی که در شادی هایم در بازدید اساتیدی بزرگ چون شجریان , مشکاتیان , قربانی , عقیلی , دکتر سام , مختاباد , اصفهانی و..... شریک بوده اید
آیا من مستحق اینگونه جفایی بوده ام ؟
آیا من به نا حق و از سر تعصب مطلبی را نگاشته ام ؟
آیا نظراتم را به کسی تحمیل نموده ام ؟
و یا آیا به کسی توهین کرده ام ؟
آیا کمالات انسانی را زیر سئوال برده ام ؟
که چنین باید مجازات گردم و سپس مورد الطاف بی کران یک دزد بی حیای فرهنگ قرار گیرم که این چنین مرا بخشوده و وبلاگ را به من بازگردانده است ؟ خواهشمندم خود قضاوت کنید و نظرتان را به صراحت بیان نمائید ؟
چگونه و با چه روحیه ای و چه اطمینان خاطری مجددا شروع بکار نمایم ...
با آن اعمال خباثانه دزدان بی شرم فرهنگ ؛ یا با آن پشتیبانی مدیریت بلاگفا که حتی با شنیدن درخواست من تلفن خود را قطع میکند ؟
چگونه اطمینان حاصل کنم که این قفل خانه ام را کسی ندارد و نمیتواند وارد خانه ام گردد ؟
چه اطمینانی هست که این فرد نامحترم که به راحتی آب خوردن این عمل قبیح و نابخشودنی را انجام داده است ؛ باری دگر نیز اینکار را انجام ندهد .
اما با یاری شما , با حمایتهایتان , با نظرات سازنده تان آمده ام که دوباره این راه را ادامه دهم . راهی که چندین سال پیموده ام تا ثمره اش بدین جا رسیده است . براین اعتقادم که هنوز درصدی از رسالتم برای اعتلای فرهنگ موسیقی اصیل ایران زمین را به انجام نرسانده ام وتنها با یاری شماست که این امر محقق میگردد .
مطمئن هستم این تهدیدات از جانب این فرد ناموزون که در او نشانی از منطق و عقل نیست و تنها منطقش زور است و زور است و زور . . . و پاسخش چماق ؛ ادامه خواهد داشت اما سخن من به او از منظر آب از سر گذشته ایست که برایش مهم نیست این آب یک وجب باشد یا چند وجب و تنها بازمانده این اتفاقات قضاوتیست که خوانندگان و بازدیدکنندگان جان در مورد این حقیر و تارنگارم می نمایند .
به این دزد بی شرم نیز توصیه ای دارم :
" گیرم که در باورتان به خاک نشستم
و ساقه های جوانم از ضربه های تبرهاتان زخم دار است
با ریشه چه می کنید؟
گیرم که بر سر این بام بنشسته در کمین پرنده ای
پرواز را علامت ممنوع می زنید
با جوجه های نشسته در آشیانه چه می کنید؟
گیرم که می زنید،
گیرم که می برید،
گیرم که می کُشید ؛
با رویش ناگزیر جوانه چه می کنید؟ "
خاک پای تمام اهالی فرهنگ و فرهنگ دوستان و اساتید موسیقی ایران زمین
محمد جواد صحافی
+ نوشته شده در جمعه بیست و هفتم شهریور ۱۳۸۸ ساعت 18:4 توسط محمد جواد صحافی
|