شنبه‌شب، ۱۶ فوریه‌ی ۲۰۰۸، همایون شجریان به‌همراه گروه دستان و در ادامه‌ی تور کنسرت‌های اروپا، اجرایی در آمستردام، در تأتر تروپن داشت که خالی از بحث نبود.
این کنسرت در دو بخش «دشتی» و «اصفهان» اجرا شد. برنامه بر خلاف بیشتر برنامه‌های ایرانی، بدون هیچ‌گونه اعلام و صحبت (به‌ویژه برای غیر فارسی‌زبانان) آغاز شد و این برای همه جای پرسش و شگفتی داشت.

بخش نخست برنامه، در «دشتی»، از کارهای حمید متبسم و آوازهایی با تنظیم همایون تشکیل می‌شد. کنسرت با اجرای ترانه‌ی «عاشقانه» از متبسم آغاز شد. کاری آشنا که پیش از این بارها از گروه «مضراب کوچک» شنیده شده بود؛ البته با اجرایی کاملاً مغایر!
برخی از حاضرین که این ترانه را شنیده بودند به گوش‌شان آشنا بود اما دچار تعجب شده بودند؛ چرا که تنظیم آن بسیار متفاوت بود. البته تنظیم آن برای گروهی به کاملی ِ دستان بسیار زیباتر، جذاب‌تر و رساتر شده بود اما تفاوت اجرایی آن کاملاً مشهود بود. این بار، همایون با سبک آوازی «شجریانی» آن را خواند که به دور از سبک «متبسم» است. اما صدای دلپذیر همایون از زیبایی آن نکاست و تنها از سبک آن دور شد. هرچند که این قطعه تا آخر نیز اجرا نشد و اوج آن که بخش زیبای کلامی آن است، خوانده نشد.

در بخش «ساز و آواز» بده و بستان سازهای آوایی کوتاه، جذاب و زیبا بود؛ همچنان که در موسیقی اصیل ایرانی شنیده‌ایم. این بده و بستان‌ها که بین یک ساز و آواز است، در اینجا همچنان ادامه می‌یافت به سازهای دیگر و مثلاً جایی که تار و بربت به هم پاسخ می‌دادند و کمانچه در زیر این پرسش و پاسخ شنیده می‌شد، زیبا بود. معمولاً «دشتی»هایی که حمید متبسم تنظیم و اجرا می‌کند بوی خراسان را به سالن کنسرت می‌آورد و در این بخش هم همین‌طور در جریان بود. با توجه به کارهای اخیر او که از حال‌وهوای سنتی و «یک خطی» دور شده، این رنگ‌وبوی خراسانی حالی دیگر به کارهای دشتی آن شب بخشیده بود.
آواز در اینجا اما، با توجه به تفاوت رنگ صدای همایون با صدای پدر (محمدرضا شجریان) و با شنیدن رد پای سبک «شجریانی» همچنان حال مغایری داشت؛ هر چند که به‌نظر عوام همیشه او در قالب پدرش می‌خواند، در این اجرا همایون بیش از اوقات دیگر و به‌ویژه وقتی با پدر هم‌آوایی می‌کند، به‌سبک خودش نزدیک بود و رنگ «شجریانی» آن کمتر بود؛ البته تنها در بخش دشتی.

جای بسی امید که این روزها همه می‌کوشند صدا و کارشان رونوشتی از کار شجریان باشد و واژه‌ی «سبک» برایشان محلی از اعراب ندارد، اما همایون که از ده سالگی تحت آموزش مستقیم پدر بوده، خوشبختانه نشان داد که می‌تواند خودش باشد. همایون در اجرای آواز به‌دور از کپی‌کاری‌های متداول روز، اگر بخواهد می‌تواند نوعی دیگر بدرخشد و با گوشی کارشناسانه درمی‌یابیم که رنگ صدایش بسیار خوش‌طنین و دلنشین است و نوع صدادهی حنجره‌اش بسیار لطیف و تأثیرگذار. به‌شرطی که با حس خودش بخواند و خودش باشد. این نکته در آوازهای آن شب، در بسیاری جاها به‌ویژه در «دشتی» کاملاً محسوس بود.

در جواب آوازها ظرافت زیادی به‌کار می‌رفت، هر چند که جواب آواز تار با آواز هماهنگ نبود؛ یعنی منطبق با سبک اجرای آواز نبود، اما همکاری سازها و انتقال جواب آواز از سازی به ساز دیگر، همچنین زمینه‌ای بودن ساز سوم، از مهارت ویژه‌ای برخوردار بود. به‌ویژه جایی که کمانچه صدای زمینه‌ای بود برای پرسش و پاسخ تار و بربت، کمانچه صدایی صحرایی و رمیده داشت.

ترانه‌ی «غیژک کولی» ساخته‌ی متبسم، در وزنی سنگین، زیبا و نه‌چندان ساده اجرا شد. انتخاب شعر و هماهنگی کلام با زاویه‌های آوایی تصنیف، نشان‌گر توانایی آهنگساز و چیرگی خواننده بر موسیقی و شعر بود.

قطعه‌ی «مستانه» که بدون آواز اجرا می‌شد، در وزنی حماسی ساخته شده و جایی که تنها صدای تار شنیده می‌شد، سبک ویژه‌ی آهنگسازی و اجرای متبسم بسیار پررنگ بود.
دونوازی سازهای کوبه‌ای که در ابتدا جذاب بود، به‌دلیل کش آمدن و یک‌نواختی از گوش‌نوازی به‌در شد و شنونده را از حال‌وهوای خاص شنیداری بیرون کشید.

باز به ساز و آواز می‌رسیم که در اینجا جواب آوازها با تار است و باز دچار همان ناهماهنگی که همایون منطبق بر سنت می‌خواند و تار منطبق با سبک «متبسم». اما باز که به بده و بستان‌های سازها می‌رسیم، همان مهارت و ظرافت شنیده می‌شود.

ورود این بخش به آخرین قطعه که تصنیفی بسیار قوی از متبسم است به‌وسیله‌ی سازهای کوبه‌ای صورت می‌گیرد که به‌خوبی از پس آن بر می‌آیند. تصنیف «زهی عشق» کاری منحصربه‌فرد است که بسیار جای مانور دارد؛ اما با انتظاری که از همایون می‌رود، به گوش کارشناسانه، خالی از هر مانوری به پایان رسید و می‌توانست بهتر از این اجرا شود.

بخش دوم کنسرت به آثار سعید فرجپوری در مایه‌ی اصفهان اختصاص داشت که در میانه، سفری نیز به ابوعطا می‌کرد و باز به فضای اصفهان برمی‌گشت. آغاز آن با آواز اصفهان بود که دو چندان لطیف‌تر و قوی‌تر از آواز دشتی بود. دلیل آن هم این بود که کارهای فرجپوری بیشتر با سبک سنتی انطباق دارند و تسلط همایون نیز در این مقوله بیشتر است؛ اما متأسفانه در این حوالی است که او از خودش دور می‌شود و بیشتر به صدای پدر نزدیک می‌شود و تنها وقتی که بم می‌خواند ما باز صدای خودش را می‌شنویم.

در این بخش به‌جز سازهای کوبه‌ای از لحاظ صدادهی، شنونده به‌لحاظ ملودی و وزن به یاد کارهای «کارگاه چاووش» می‌افتد. حتی تار متبسم نیز در این بخش، از سبک خودش دور شده و کاملاً در قالب سنتی نواخته می‌شود. البته در بخش اصفهان صدای تار نیز بیشتر شنیده می‌شود.

بهنام سامانی مانند همیشه با دف مهارت خودش را نشان داده و با کنترل صدای دف به چیرگی او بیش از پیش اطمینان پیدا می‌کنیم.

جایی که فضا رنگ ابوعطا می‌گیرد، آواز بسیار زیبا می‌شود؛ اما نه بی‌نظیر که بسیار به صدای استاد شبیه می‌شود و تنها در القای حس است که می‌توان به تفاوت همایون با پدر پی برد. تأثیرگذاری او بیش از پدر است، زمانی‌که او در جوانی ابوعطا می‌خواند.

تصنیف «اسرار عشق» علاوه بر اجرای خوب، از ملودی و وزنی غنی برخوردار است. البته در همه‌ی ضربی‌های این بخش، رد پای موسیقی کردستان پیداست و معمولاً از فرجپوری کمتر، از این دست تأثیرات در کارهایش می‌شنویم و این نکته‌ی مثبت کار اوست.

بازگشت به اصفهان، با کمانچه بسیار نرم و سحرانه صورت می‌گیرد؛ و در انتها تصنیف «وطن» با شعری از سیاوش کسرایی اجرا می‌شود که با نوازندگی و خوانندگی بسیار خوب همه‌ی گروه، رایحه‌ی شاهنامه در فضای سالن می‌پیچد و همه‌ی حاضران را تحت تأثیر قرار می‌دهد.

برای ترانه‌ی درخواستی نیز «مرغ سحر» اجرا شد که دور از انتظار بود؛ اما ظاهراً رضایت عامه‌ی تماشاچیان جلب شد.

اما نسبت به کل کنسرت، واکنش تماشاچیان بسیار متناقض بود. برخی بسیار مشعوف بودند و برخی سرخورده! مشعوف از اینکه پسر جای پدر را گرفته است و شور و هیجان اجرا بسیار بود؛ و سرخورده از اینکه پسر هم که شد کپی برابر اصل پدر و یا در اجراها تعداد تصنیف‌ها زیاد بود و اجرای آواز کم و...
درست نیست که همایون کپی پدر شود و یا هر خواننده‌ی دیگری کپی استادی دیگر. هر هنرمندی باید خودش باشد و سبک خودش را داشته باشد. همانطور که محمدرضا شجریان هم در سبک خودش می‌خواند و نه کپی طاهرزاده؛ اگر چه تحت تأثیر سبک اوست اما مانند او نمی‌خواند و در تاریخ موسیقی آوازی ایران به‌نام «صاحب‌سبک» ثبت شده است. امیدواریم که همایون شجریان هم به‌مرور سبک خودش را به‌دست آورده و او نیز در تاریخ، نامی این‌چنینی برای آیندگان به‌جای بگذارد. دیر نباشد آن روز!

منبع : رادیو زمانه - وبلاگ اختصاصی همایون شجریان