شهرام ناظری و مولانا
سالياني است كه شهرام ناظري مي خواند و هر از چند گاهي اثر جديدي را عرضه مي كند . در طول اين سالها او دهها اثر هنري را به صورت نوارهاي كاست ارائه نموده و كنسرت هاي متعددي را اجرا نموده است . با اين كه توفيق درك تمام كارهاي هنري ناظري را نداشته ام . وقتي كه آثاري را كه از او شنيده ام كنار هم مي گذارم ، دو ويژگي عمده را در كارهاي او در مي يابم :
1- تنوع و گستردگي آثار ناظري : تنوع آثار ناظري از دو جنبه مشهود است .
اول : ارايه آثار مختلف در قالبها و با تنظيم هاي متفاوت .
آثاري كه در چهارچوب موسيقي اصيل ايراني ارائه مي شوند غالبا در قالبهاي ثابتي مثل مقدمه – آواز – تصنيف يا تصنيف – آواز – تصنيف و امثال آنها تنظيم مي شوند : كه عنصر اصلي در آنها آواز است . آواز در اين آثار معمولا به صورت خواندن ابيات يك غزل از ابتدا تا به انتها يا به صورت برگزيده انجام مي شود و در انتها گاهي چند دو بيتي يا قطعه اي به فرم مثنوي خوانده مي شود .
در بين خوانندگان كنوني ، خوانندگان مشهور و مسلطي وجود دارند كه عمده آثارخود را در چنين قالبهايي عرضه كرده اند كه البته آثار ايشان از جنبه هاي مختلفي ارزشمند بوده و تلاش ايشان در جهت حفظ و اشاعه موسيقي سنتي ايران قابل تقدير و ستايش است .
آثار شهرام ناظري نيز همگي به نوعي در چهارچوب موسيقي سنتي يا محلي ، و دستگاهها ،مقامها و گوشه هاي مختلف آنها قرار دارند ، ولي اغلب آثار ناظري به قالبهاي ذكر شده محدود نشده اند و او آثار خود را در قالبهاي مختلف و با رنگ آميزي هاي متفاوتي ارائه كرده است . در بعضي از آثار او برتري با آواز و در برخي ديگر با تصنيف ها است و چگونگي تركيب عناصر آهنگين و غير آهنگين نيز در آثار مختلف با همديگر متفاوت است و حالت تكراري و ثابت ندارد . گاهي اوقات نيز اين عناصر چنان بهم آميخته شده اند كه قابل تفكيك نيستند وتركيبهاي زيبا و بديعي را ايجاد كرده اند و تداعي كننده سبك نويني در خوانندگي در چهارچوب سنتي و اصيل مي باشند .
دوم : بكارگيري فرمهاي آوازي مختلفي مثل مثنوي خواني ، شاهنامه خواني ، ارائه آواز سنتي به شيوه معمول ،خواندن تصنيف هاي متعدد و همانگونه كه ذكر شد تركيب آواز و تصنيف و . . .
آوازهاي ناظري نيز اغلب به صورت خلاصه و موجزگويي ارائه شده اند و معمولا او از اين كه ابيات يك شعر را به دشواري در گوشه هاي مختلف موسيقي بگنجاند خودداري كرده و تناسب بين شعر و موسيقي را رعايت نموده است .
البته لازم به ذكر است كه نقش آهنگساز ، تنظيم كننده و نوازندگان نيز در خلق يك اثر بسيار مهم است و در بسياري از آثار ناظري نيز نمي توان مرز مشخصي بين كار خواننده و ساير عوامل قايل شد و آنچه كه عرضه شده به عنوان يك كليت ، محصول تعامل بين پديد آورندگان آن اثر است .
وجود آثاري مثل موسي و شبان ، در گلستانه ، گل صد برگ ، يادگار دوست ، مهتاب رو ، و لوليان خود نشان دهنده تنوع آثار ناظري و استفاده از رنگ آميزيهاي گوناگون و شيوه هاي آوازي مختلف در آثار وي است .
2- استفاده از اشعار مولانا :
ناظري در بسياري از آثار خود از اشعار مولانا استفاده كرده و آنها را در فرمهاي آوازي يا تصانيف خوانده است . با توجه به اين كه در طي سالهاي گذشته اشعار مولانا عموما مورد استفاده خوانندگان قرار نمي گرفته اند ، ناظري نخستين خواننده اي است كه اشعار مولانا را با چنين وسعتي مورد استفاده قرار داده است .
اشعار مولانا از تنوع زيادي از نظر فرم اشعار ، مضامين و اوزان برخوردارند ، بنابراين مي طلبد تا هر كدام به شيوه اي خاص خوانده شوند . به نظر مي رسد كه ناظري به درك اين مسئله نائل آمده و با آثار متنوعي كه عرضه نموده توانسته هر كدام از اشعار مورد استفاده را به نحو شايسته اي بيان كند . خصوصا در مورد ديوان شمس كه بسياري از اشعار آن با شوريدگي خاص مولانا همراه هستند ، ناظري توانسته با لحن پر شور خود حالت پويايي و ديناميك موجود در اين اشعار را به خوبي به شنونده انتقال دهد و او را بشوراند .
موارد ذكر شده در نوار كاست «لوليان » بسيار بارز هستند . در اين اثر به خوبي مي توان موارد زير را دريافت : اول اينكه نحوه تنظيم اثر با آثار معمول موسيقي سنتي فاصله زيادي دارد و برتري در اين اثر با تصانيف و قطعات ضربي است ، نه آواز به شيوه معمول .
دوم اينكه ناظري روش موجزگويي را در ارائه آوازها در پيش گرفته و به ارائه دو قطعه آوازي كوتاه بسنده كرده و سعي كرده تا همان دو قطعه شعر را با بكارگيري گوشه هاي مناسب و احساس خود به گونه اي درخور بيان كند .
سوم اينكه اشعار مولانا به شيوه مناسبي در اين اثر مورد استفاده قرار گرفته اند و ناظري از پس اين اشعار برآمده و توانسته حق مطلب را در مورد آنها ادا كند .
نحوه بكارگيري سازها و تنظيم قطعات سازي در اين اثر بسيار بديع و زيباست : به نحوي كه آنچه را از شعر مولانا مورد انتظار است به خوبي برآورده مي كند و در واقع كار آهنگساز ، تنظيم كننده و نوازندگان نيز واقعا" در خور اشعار زيبا و پر معني مولانا است .
چهارم اينكه در تصنيف هاي اين اثر اشعاري از مولانا استفاده شده اند كه به نظر نمي رسد به راحتي بتوان آنها را خواند و به عبارتي شايد جزو اشعار مهجور مولانا باشند : ولي همكاري متقابل پديد آورندگان اثر باعث شده كه اين اشعار بسيار روان بيان شوند و زيبايي آنها دو چندان شود .
با ارائه چنين آثاري شهرام ناظري وارد عرصه هاي جديدي در موسيقي اصيل ايراني شده كه حكايت از جرات و جسات وي و پويايي ذهن او دارد و نشان دهنده اين است كه او از تكرار و در جا زدن در فضاي موسيقي پرهيز كرده است .
با عرضه هر اثر جديد ناظري شنونده را با فضاي جديدي در موسيقي اصيل ايراني آشنا مي كند ، انگار او دست شنونده را ميگيرد و وي را به درون دهليزهاي جديدي در هزار توي موسيقي رهنمون ميشود. به قول مولانا :
هر كبوتــر مي پرد زي جانبي جــانب ما جـانب بي جانـــبي
در اثر اخیر او با عنوان (( مولویه )) نیز فعالیت ناظری در ارایه اشعار مولوی و موسیقی اصیل ایرانی در خور توجه و زیباست و در بسیاری از جاها سه عنصر ناظری ، مولانا و موسیقی چنان به هم آمیخته شده اند که تفکیک آنها از همدیگر دشوار و یا غیر ممکن به نظر می رسد.
موفقيت و سلامتي ناظري را آرزو مي كنم و اميدوارم در آينده نيز كارهاي نويي از وي را شنونده باشيم
منبع : تذرو - دکتر احمد شهید زاده ماهانی