درباره کنسرت گروه شمس - چند لحظه سکوت
بزرگداشت سال جهاني مولانا بهانه خوبي بود تا گروه موسيقي شمس که از گروه هاي باسابقه موسيقي اصيل ايراني است در کاخ سعدآباد بر صحنه حاضر شود. نمي خواهم اشاره کنم به اجراي ناموفق گروه شمس به همراه ارکستر فيلارمونيک اوکراين (دي ماه 85، تالار وزارت کشور) ولي بايد بگويم که بعد از گذشت کمتر از 8 ماه اين گروه برنامه يي بامعنا، هدفمند و داراي مطبوعيت فرهنگي (از نظر اهالي موسيقي) ترتيب داد که به هيچ عنوان با آن اجراي عجيب قابل مقايسه نبود. اين کنسرت که با استقبال خوبي هم روبه رو شد (15 هزار نفر در چهار شب) از دو قسمت موسيقي تنبور و موسيقي ملي تشکيل مي شد. در ابتدا بايد اشاره کرد به نام گذاري اين دو گونه موسيقي که موسيقي تنبور عبارتي مبهم و بيگانه براي اهالي موسيقي است، چرا که هر ملودي و نغمه يي که با ساز باستاني تنبور نواخته شود مي توان به آن گفت موسيقي تنبور. فرض کنيد به موسيقي يي که ساز کمانچه در آن نقش پررنگي دارد، بگويند موسيقي کمانچه يا موسيقي تنبک يا موسيقي قيچک و... بهتر بود نام اين قسمت از برنامه که حالي خوش و فضايي عرفاني داشت، همان موسيقي مقامي يا موسيقي اقوام يا نواحي غربي (مناطق کردنشين ايران) يا حداقل با نام تنبورنوازي معرفي مي شد. ما که نفهميديم موسيقي تنبور يعني چه؟ و اگر موسيقي تنبور است پس سازهاي تنبک و دف و... در آن چه مي گويند؟ اما به همان اندازه که از نام گذاري بخش اول ناراضي هستيم از نام گذاري بخش دوم خرسنديم. موسيقي ملي، به آن نوع موسيقي يي گفته مي شود که ريشه ها، اصالت ها و فرهنگ آن ملت در آن حضور داشته باشد و با سازهايي که در طول تاريخ و عمر آن ملت توسط نياکان شان ساخته و به مرور زمان تکميل شده اند نواخته شود که اين نام براي موسيقي يي که گروه شمس در قسمت دوم اجرا کرد پسنديده بود.
در مصاحبه يي که چند روز پيش در همين صفحه از تهمورس پورناظري منتشر شد، خوانديم که ايشان به صراحت اعلام کردند که هر موقع نام ارکستر موسيقي ملي (به رهبري فرهاد فخرالديني) عوض شد ما نيز نام بهتري براي اين جنس از موسيقي مان انتخاب مي کنيم. در تاييد حرف اين آهنگساز و نوازنده موسيقي ملي بايد گفت موسيقي گروه شمس (در بخش دوم) تمام شاخصه هاي ملي ايران را دارا بود و اين نام پسنديده و هوشمندانه انتخاب شده بود، اما ارکستر ملي (ارکستر موسيقي ملي) که از سازهايي غربي مثل فاگوت، ويولنسل، کنترباس، فلوت، تيمپاني و... و همين طور از قواعد و چارچوب آهنگسازي و تنظيم موسيقي کلاسيک اروپا بهره مي برد بايد نامي ديگر که درخور موسيقي اش باشد، انتخاب کند. بگذريم در ابتداي برنامه سهراب پورناظري (نوازنده تنبور و کمانچه) کوچک ترين عضو خانواده پورناظري درخواست کرد تا براي ايجاد تمرکز، وصل و حضور روح حضرت مولانا چند لحظه يي سکوت در فضاي باز کاخ سعدآباد طنين انداز شود که اين عمل باعث شد تا در تمام طول برنامه اين سکوت و تمرکز ميان مخاطبان (بيش از 3 هزار نفر) جاري باشد. سير اين برنامه (قسمت اول) کاملاً هدفمند بود. انتخاب اشعار، تلفيق اشعار با موسيقي، انتخاب، گردش و گسترش ملودي ها در قطعات و تکنوازي ها، چيدمان قطعات در پي يکديگر، نوع رفتار سازهاي کوبه يي با ملودي ها و از همه مهمتر تکنوازي ني قونيه و سماع همه و همه را بايد از عناصر خلق آن اثر هنري باشکوه دانست که بحق به جان اهالي موسيقي اصيل ايراني نشست. به جرات مي توان گفت که موسيقي گروه شمس در خدمت اشعار و افکار مولانا بود و موسيقي هيچ مزاحمتي براي اشاعه انديشه آن شاعر ايراني ايجاد نمي کرد و همه چيز حول حال پويا و طريق مولانا مي چرخيد. گويي تاريخ در قالبي موسيقايي تکرار شد با اين تفاوت که اين مرتبه شمس در مدح مولانا خواند.
حضور نوازنده ني قونيه (نوري پارماکسيز) در گروه شمس را بايد از دو جنبه تکنوازي و ترکيب در گروه مورد بحث قرار داد. در حوزه تکنوازي بايد گفت نغمه پردازي اين نوازنده و صداي اين ساز (ني قونيه) هر دو از دياري آشنا بود. گويي سال ها است که زمزمه اين صداها و نغمات را شنيده ايم. ترکيب ني نوازي و تنبورنوازي را اصلاً نشنيديم و نوازنده قونيه يي فقط تکنوازي کرد، آن هم بسيار کوتاه. سماع که امروزه بخشي از رفتار و گونه يي نيايش براي رهروان مکتب مولانا است، احساس و شوريدگي خاصي به کار گروه مي بخشيد. در ضمن بايد از انتخاب آگاهانه موسيقي براي سماع گران ياد کرد، اما صد حيف که سماع گري نيز بسيار کوتاه بود. وقتي قرار است چند هنرمند از کشور ديگري ميهمان گروهي ايراني باشند، بايد کمي بيشتر به آنها توجه کرد و اين توقع وجود دارد که حداقل به رسم ميهمان دوستي هم که شده به اندازه هنرمندان ايراني به آن افراد مجال هنرنمايي داده شود. هرچند که فرصت شان کوتاه بود ولي از عشق و عرفان هيچ کم نداشت. در يک کلام گروه تنبورنوازي شمس توانست در قسمت اول برنامه به خوبي برداشت خود از شعر و انديشه و شخصيت مولانا را بيان کند، آن هم به زبان آشنا و شيرين موسيقي اصيل ايراني.
جان کلام: گروه شمس از فعال ترين يا حتي فعال ترين گروه موسيقي اصيل ايراني است که همواره به نوگرايي با حفظ ارزش هاي کهن و احترام به زحمات نياکان پرداخته است. به نوازندگان جوان بهايي درخور توجه مي دهد و به افکار و جهان بيني نسل امروز اجازه رشد و نشر مي دهد. شايد هم به دليل همين سنت شکني ها (که تنها راه ادامه حيات موسيقي اصيل ايران است) باشد که هميشه استقبال از کنسرت و آثار منتشر شده اين گروه، چيزي کمتر از بزرگان و ريش سپيدان موسيقي ندارد.
منبع : روزنامه اعتماد ۲۱ شهریور ۸۷