روزنامه اطلاعات 17/2/54 :

 ابتذال آواز ایرانی را احاطه کرده است

 

گلپارسمی رایج شده است که خوانندگان خوش صدا در آغاز کار به رادیو روی می آورند و پس از اینکه شهرتی به هم زدند راهی کاباره ها می شوند و با دستمزد های شبی 5 تا 10 هزار تومان در آن جا خلق را مشعوف می کنند ، پیش از این پاره ای خوانندگان خوش صدا مانند بنان ، الهه ، محمودی خوانساری با رفتار متین خود برای جماعت خواننده اعتباری کسب کرده بودند اما وسوسه پول بالاخره هنرمندان خوش آواز را فریفت رفتن به کاباره با دستمزدهای کلان ظاهرا با گلپایگانی آغاز شد و حالا خوانندگانی مانند هایده و حمیرا و ... سرقفلی تبلیغاتی کاباره ها هستند .

حرف آنها نیز شنیدنی است : ما به درآمد مختصر ماهیانه ای که رادیو می دهد نمی توانیم قانع باشیم صدای ما عمر کوتاهی دارد باید از این سرمایه خداداد استفاده کرد تازه ما مگر در کاباره برای چه کسانی می خوانیم ؟ معلوم است برای مردم پس چه فرقی می کند در کجا برنامه اجرا کنیم .

این حرف ظاهرا معقول به نظر می رسد چرا که هنرمندان باید زندگی مرفهی داشته باشند هیچکس از درآمد سرشار بدش نمی آید اما هایدهخواندن در کاباره دو زیان عمده دارد :

1 - باعث می شود که به تدریج نوعی ذوق کاباره ای بر خواننده تحمیل شود و ترانه های سبک و جلفی باید اجرا کند که آدم های مست و خمار را به هیجان آورد و هر کسی از هر طبقه ای را خشنود کند و چون پای مشتری در میان است سطح کار را آنقدر پایین آورد تا راضی شود صورتحساب چند هزار تومانی میز خود را پرداخت کند .

2 – خوانده ترانه های جلف وسبکسرانه و عامیانه به تدریج برای خواننده خوش صدا به صورت عادت در می آید و برای همین است که سالی ، ماهی یک ترانه خوب نمی شنویم .

این سهل انگاری و عوام پسند بودن خطر بزرگی است که آوازخوانهای خوب ما را تهدید می کند و چه کسی می تواند در برابر وسوسه دستمزدهای کلان مقاومت کند و به کاباره نرود ؛ اما هنوز هم تک و توکی خواننده خوب و جوان هستند که تاکنون به وسیله کاباره ها شکار نشده اند آینده را چه کسی می داند ؟

نخست از محمودی خوانساری سپس از منتشری و شجریان باید نام ببریم این خوانندگان خوش آواز و مسلط که خوب تعلیم دیده اند و عاشق موسیقی ایرانی هستند خوشبختانه به عنوان یک خواننده سنتی مانند گذشتگان خود قوامی ، بنان حرمت خویش را دارند و صدای خود را به سکه ا ی بیشتر نفروختند .

حرف عبدالوهاب شهیدی یادم می آید که گفته بود روزی برسد که آنقدر خواننده ها پول پرست شده باشند که مشتری بگوید به اندازه ای صد تومان ابوعطا بخوان و ایاشن بخوانند .

آنچه پشتوانه همت کسانی چون شجریان و منتشری و سیما بینا و ... است حمایت بی دریغ رادیو باید باشد که رفاهی نسبی برای آنان به وجود آورد که ناگزیر نشوند راهی ویترین های رقص و آواز و شوهای عجیب و غریب شوند .

 


روزنامه اطلاعت 24/9/56

شجریان صحنه آواز را ترک می کند

 

شجریانخبرنگار - به شجریان می گویم شک ندارم که شما از کوشندگان واقعی موسیقی ایرانی هستید ، به همین خاطر است که از کناره گیری شما پس از آن همه فعالیت متعجب می شوم به خصوص که می دانم این روزها با رادیو و تلویزیون ملی ایران همکاری نمی کنید ؟

شجریان - مشکلات من ارج نگذاشتن به کار هنرمندان است . در شرایطی که زندگی کردن در اجتماع امروز ما روز به روز مشکل تز می شود و هزینه زندگی دائما رو به افزایش است زندگی کردن با پولی که سازمان به من می دهد بسیار مشکل است . با این درآمد نمی توانم به چیزی دلخوش باشم ! . اداره کردن یک خانواده 7 نفری با پولی که در حدود 6000- 5 تومان در ماه برای آدمی مثل من که حتی خانه ای از خود ندارد دیگر وقت و فکر و خیال راحتی برایم باقی نگذاشته است که به هنرم بیاندیشم . بنابراین علتی هم نمی بینم که همچنان به کارم ادامه بدهم . الان بیش از دو ماه است که هیچ کاری عرضه نکرده ام و این بسیار ناراحتم می کند . حتی تمریناتم را نیز به تدریج کنار گذاشته ام ... اکنون بیش از سه سال است هر از گاهی در سازمان به منظور رسیدگی به مشکلات ما جلساتی برپا می شود ولی تا به حال هیچ نتیجه ای از این نشستها گرفته نشده است نمی دانم چه مشکلی است که حل شدنی نیست ... .

 

 


روزنامه اطلاعات 28/10/56 : گفتگو با ابتهاج

 چر ا هنرمندان موسیقی ایرانی رادیو را ترک می کنند ؟

 

خبرنگار- در موارد بسیاری دیده شده است رادیو از کسانی دعوت به همکاری در تولید موسیقی خود نموده که صلاحیت این کار را ندارند و بیشتر وقت خود را به کار در کاباره ها اختصاص داده اند و ضمنا نشان داده اند که موسیقی ایرانی را خود نمی شناسند بهتر نیست رادیو کسانی را که کار به شیوه کاباره ای و کافه ای را به کار خوب هنرمندانه ترجیح داده اند کنار بگذارد و به دنبال هنرمندانی به شیوه کار بهتر برود ؟

ابتهاج- سعی ما بر این بوده است که هنرمندانی که قسمت اعظم کارشان در کافه است وقتی به رادیو می آیند در این محدوده در راه اعتلای موسیقی خوب ایرانی کوشش کنند و در این جا از روش های کاباره ای استفاده نکنند به عقیده من سلیقه خاصی را بر دستگاه موسیقی وارد کنیم ، مردم از انواع موسیقی خوششان می آید و در این مورد نظرات شنوندگان و خواست آنان نیز باید مورد توجه قرار گیرد ؛ گروهی از مردم به این گونه خوانندگان توجه دارند و کار آنان را می پسندند .

خبرنگار – پس در این جا باید بپذیریم که شما بنا به دلایلی که می گویید ناچارید خط مشی خودتان را در زمینه موسیقی مورد توجه قرار ندهید چرا که می گویید هدفتان اشاعه موسیقی خوب است حال آنکه به کار گرفتن اینگونه به اصطلاح هنرمندان به علت رخوت و سستی و کج روی که در کارشان است و انعکاس دهنده هنر تجارتی هستند نه تنها پیشرفتی را موجب نشده است بلکه باعث بروز لطماتی نیز شده است که نمایان ترین شکل آن همان تصور غلطی است که بسیاری مردم از موسیقی ایرانی پیدا کرده اند .

ابتهاج- اینکه هنر مندی در کاباره کار کند دلیل بر محکومیت او نمی شود و ....

خبرنگار – به هر حال تضادی میان هدف و عمل تولید موسیقی در رادیو وجود دارد که دفاع از رسالت این واحد را مشکل کرده است البته ناگفته نماند برنامه های خوبی مانند گلچین هفته و بعضی برنامه های گلهای تازه را نیز تهیه کرده اید ...

نکته دیگر اینکه مدتی است هنرمندانی مانند محمودی ، شجریان ، پریسا ، تجویدی و ... مایل به همکاری با رادیو نیستند و دلایلی که برای این کار ابراز می کنند اگر فرض کنیم که بسیاری از دلایل شان برای این کار درست نیست از یکی از دلایل که نمی توانیم بگذریم تفاوت فاحش درآمد هنرمندان رادیو و هنرمندان بازار آزاد است .

ابتهاج – بله می پذیرم که میان درآمد داخل و خارج از رادیو تفاوت وجود دارد این تفاوت همه جا موجود است مثلا درآمدی که میان یک مهندس اداره و یک مهندس مقاطعه کار وجود دارد ، این درآمد کم به معنای کم ارج نهادن بر کار هنرمندان نیست ولی مادیات نباید در زندگی یک هنرمند تبدیل به یک هدف شود چون مسیر را عوض می کند و او را تبدیل به یک سوداگر می کند تاکید می کنم این حرف من به این معنی نیست که هنرمند گرسنه باشد و رفاه هنرمند باید تامین شود این وضع درست نیست و باید تغییر کند ولی سطح درآمد هنرمندان رادیو هیچ گاه به هنرمندان کاباره نخواهد رسید ولی باید کم شود و... .

 


 

گفتگو با استاد بنان :

 

بنانبنان – آقای قطبی گفته درهای رادیو را به روی جوانان باز کنید ولی نگفته به روی هر جوانی بلکه به کسی که استعداد دارد ، رادیو کاروانسرا شاه عباسی نیست.

خبرنگار – ولی الآن عملا همین طور است .

بنان – بله ولی این کار را نه ما کردیم و نه آقای ابتهاج .

خبرنگار – در این مورد تاکید خاصی نیست که چه کسی این کار را کرده حتی من معتقدم آقای ابتهاج مقصر نیست صحبت درباره فضایی است که همه حتی خود آقای ابتهاج در آن زندگی می کنند ایشان هم دراین حال و هوا قرار دارند با این تفاوت که منکر وجود چنین وضعی هستند .

بنان – من از انکار ایشان آگاهی ندارم فقط می دانم که مقامات بالاتر به ایشان دیکته می کنند و ایشان هم ناچارند بپذیرند مگر آنکه در چنان وضعی باشند که بتوانند از شغل و درآمد شان بگذرند .

 

هر چند توضیحات استاد بنان خیلی مختصر و مفید تکلیف مقصر و نقش آقای ابتهاج را در آن شرایط روشن کرد ولی اگر از آن بگذریم و بخواهیم از سخنان خود ابتهاج به مشکل کارشان پی ببریم باید بگوییم مطالب ایشان در پاسخ به اصل موضوع ( که از زبان شجریان نقل کردیم) حاوی دو تناقض ( در جنبه نظری و عملی) است .

 از جنبه نظری تناقض محتوای کلام ایشان آن است که از یک سو می فرمایند حرص و جوش زدن برای به دست آوردن پول در جاهایی مغایر با هدف قرار می گیرد و مسیر را عوض می کند و هنرمند را تبدیل به سوداگر می کند و از سوی دیگر در مقابل این سوال که آیا بهتر نیست رادیو کسانی را که به کار به شیوه کاباره ای را به کار خوب ترجیح داده اند ( یعنی همان سوداگران حریص در جمع پول) را کنار بگذارد و به دنبال هنرمندانی با شیوه کار بهتر و ارزنده تر برود می فرمایند اینکه هنرمندی در کاباره کار کند یعنی به تعیبیر خود ایشان با حرص و جوش زدن برای پول بیشتر به سوداگر تبدیل شود نمی تواند دلیل بر محکومیت او باشد .

واقعیت این ست که با این استدلال پر تاقض ایشان نتیجه آن شده است که هنرفروشان کاباره ای هم خدا را داشته باشند هم خرما را .

اگر آقای ابتهاج عمیق تر به موضوع توجه می کردند در می یافتند که اعتراضات امثال محمودی پیش از آکه جنبه مادی داشته باشد جنبه معنوی داشته است زیرا او نمی گفت که دیگران کاباره نروند و پول در نیاورند بلکه می گفت وقتی رفتند و خودشان را فروختند دیگر نباید به عنوان هنرمند برنامه های سنگین و با اصالتی چون گل ها راه داشته باشند تا لااقل عدالت بدین سان رعایت شود یعنی اگر محمودی و ... از سود مادی هنرمندان بازار آزاد سهمی ندارند آنها هم از سود معنوی و اعتباری که حضور در گلها برای یک هنرمند ایجاد می کرد سهمی نداشته باشند .

این است نکته ای که ایشان در مقابلش به تناقض گویی پرداخته اند ایشان فقط با اتکا به اینکه مردم از این هنرمندان خوششان می آید رادیو باید تابع خواست مردم و ارضا کننده همه سلیقه ها باشد درهای رادیو را به روی بی هنران باز گذاشته بودند در حالی که مرحوم پیرنیا در دوران خود به هیچ وجه مردم نوازی را زمینه برای راه دادن هنرفروشان به گل ها نساخته بودند به قول محمودی پیرنیا برنامه اش را حفظ می کرد و با وسواس و دقتی که به خرج می داد کمتر خواننده ای می توانست به گل ها راه پیدا کند .

اما تناقض 2 مربوط به جنبه عملی کار ایشان می گردد در این قسمت از گفته ای ایشان که فرمودند باید تفاوت میان درآمد هنرمندان رادیو و کاباره ها کم شود و کوشش واحد موسیقی این است که وضع مالی هنرمندان تا حد ممکن بهبود یابد اما این مطلب را ایشان و بالا دست ها فقط می گفته اند و البته در عمل چنانکه آقای شجریان گفته بود طی سه سال جلسات برگزار کردن هیچ گرهی از کار فروبسته هنرمندان اصیل گشوده نشد .

 

در پایان به مطلب مشابهی هم از کتاب یادنامه استاد برومند نوشته احمد کریمی از زبان استاد شجریان توجه کنید :

 

... هم چنان که وقتی هوشنگ ابتهاج به رادیو آمد با کارشکنی و توطئه و بدگویی و تهمت ، بلایی به روزگارش آورده بودند که یک روز وقتی مرا در راهرو اداره رادیو دید بدون جواب سلام و در حالی که چشمانش پر از اشک شده بود با یک دنیا ناراحتی و عقده در گلو به من گفت آقای شجریان من برای خدمت به موسیقی اصیل و شما هنرمندانی که وارث آن هستید آمده ام چرا همه حتی هنرمندان طراز اول و اساتید با من جبهه گیری می کنند و هیچ کس حاضر به همکاری نیست ؟ اصلا چرا این مسئولیتی را قبول کردم ؟ اصلا چرا به رادیو آمدم ؟ به من چه که بیایم و خودم را سپر بلای هنرمندانی بکنم که با من این شکل رفتار می کنند و با لحنی که از آن ها توقع نمی رود با آدم صحبت می کنند ؟ و در حالی که سعی داشت اشک هایش را از من پنهان بدارد فورا صورتش را برگرداند و رفت .

 

منبع : وبلاگ گلـــها