مصاحبه اعتماد با همایون شجریان - حکایت مستقل پسر از پدر
درباره آلبوم هاي همايون شجريان- بخش اول |
|
امير ملوک پور
![]() دومين همکاري محمدجواد ضرابيان با همايون شجريان از نظر فضاسازي و سازبندي با اولين آلبوم مشترک اين دو، کاملاً متفاوت بود. «شوق دوست» يک برنامه کاملاً سنتي در دستگاه سه گاه است که از تمامي مولفه هاي يک اثر صرفاً سنتي برخوردار است و در نوع خود مي توان آن را اثري با موفقيتي نسبي برشمرد که با کمي ابداع و خلاقيت بيشتر مي توانست اثري متفاوت و در خور توجه بيشتري باشد. يکي از ويژگي هاي اين آلبوم روآوردن آهنگساز به استفاده از شعر هاي سروده شده توسط خودش بود که تا حد زيادي فضاهاي موسيقي دهه 30 و 40 را به خاطر مي آورد. در واقع «شوق دوست» در مقام مقايسه با همکاري قبلي ضرابيان و شجريان (نسيم وصل) و همکاري بعدي شان (با ستاره ها) اثري کاملاً متفاوت به حساب مي آيد و به گونه يي نشانه هاي عوام پسندانه يي که در اولين و آخرين همکاري اين دو به چشم مي خورد در اين آلبوم جلوه کمتري دارد. در سال 1385 آخرين همکاري ضرابيان و همايون شجريان (تا به حال) به ضبط آلبومي به نام «با ستاره ها» منجر مي شود که در واقع يک مجموعه است از تصانيف مختلف در دستگاه هاي مختلف. در واقع اين آلبوم تنها اثري است که در آن همايون شجريان تنها به تصنيف خواني پرداخته است و آوازخواني (رديف خواني) در آن جايي ندارد. اين گرايش به سمت موسيقي ريتميک و دوري جستن از موسيقي آوازي را شايد بتوان در رويکرد آهنگساز و عوامل پديدآورنده در جهت برقراري ارتباط بيشتر با مخاطب ريشه يابي کرد که در نوع خود به هيچ وجه نکته يي منفي به حساب نمي آيد اما مي توان آن را از منظر جامعه شناسي موسيقي نيز مورد بررسي قرار داد؛ اينکه سليقه شنوندگان تا چه حد دستخوش تغييرات اساسي شده است و چه عواملي در تغيير ذائقه شنونده تا اين حد موثر بوده اند، جاي زيادي براي بحث دارد که شايد در آينده نزديک به آن بپردازيم. در واقع آلبوم «با ستاره ها» همان فضاسازي هاي ارکسترال « نسيم وصل» را دارد و همان طور که پيشتر گفته شد به نوعي در ادامه همان روندي است که در ميانه دهه 70 با آلبوم نيلوفرانه آغاز شد؛ روندي که گونه يي از موسيقي مردم پسند و در عين حال با مولفه هاي موسيقي سنتي در آن کاملاً به چشم مي خورد. کمتر از يک سال پس از انتشار نسيم وصل، آلبوم «ناشکيبا» با آهنگسازي اردشير کامکار و خوانندگي همايون شجريان وارد بازار مي شود. «ناشکيبا» را مي توان اثري با مشخصه هاي کاملاً سنتي برشمرد که چه از نقطه نظر آهنگسازي، چه تنظيم و چه از ديدگاهي فرمال تمامي ويژگي هاي يک رپرتوار امروزي وفادار به رديف را داراست. اين آلبوم را از بسياري از جهات مي توان آلبومي نسبتاً موفق نيز به حساب آورد چرا که در هر صورت يکي از معدود دفعاتي است که شاهد حضور اردشير کامکار در مقام آهنگسازي هستيم و در عين حال خواننده جوان براي بار دوم در حال تجربه آوازخواني به صورت مستقل است و مجموع اين عوامل باعث مي شوند که آن را بتوان «تجربه» يي نسبتاً موفق به حساب آورد. در اين ميان بايد به نوازندگي در خور توجه اردوان کامکار به هنگام همراهي آواز نيز اشاره کرد که نشان داد از قابليت هاي فراواني در اين جايگاه نيز برخوردار است و سنتورنوازي اش منحصر به تکنوازي هايي که از وي در خاطر داريم خلاصه نمي شود. در ميان پنج آلبومي که به خوانندگي همايون شجريان منتشر شده اند، آلبوم «نقش خيال» شايد برجسته ترين و آوانگارد ترين اثر به حساب آيد. شايد اگر اين آلبوم را در کنار «ز بعد ما» (اثر گروه سنتورنوازان به سرپرستي سيامک آقايي) يکي از پيشرو ترين آلبوم ها در زمينه موسيقي سنتي ايراني در دهه 80 برشمرديم، سخني به گزاف نگفته باشیم .
|
يکی از ويژگیهای موسيقی سنتی ايران در اين روزها حضور پدر - پسری و خانوادگی در عرصهی هنر است. حافظ ناظری در کنار شهرام ناظری، صبا و نيما عليزاده در کنار حسين عليزاده، تهمورس و سهراب پورناظری در کنار کيخسرو پورناظری، سهيل ذوالفنون در کنار جلال ذوالفنون يا چيدمان خانوادگی گروه کامکارها و البته همايون و مژگان شجريان در کنار محمدرضا شجريان.
اين حضور خانوادگی و پدر - پسری سنت است؛ چنانکه در آغاز موسيقی رديفی ايران در دوران قاجار هم میتوان آن را در خانوادهی «فراهانی» سراغ گرفت؛ خانوادهيی که موسيقی رديفی را که اين روزها به ما رسيده پیريزی کردند. اما در موسيقی سنتی اين روزها، پسران در سايهی پدران قرار نگرفتهاند که گاهی میبينيم پسران، پدران را بهسوی مرزهای جديد میبرند. چيزي که در تجربههای شهرام و حافظ ناظری مشخص است. تهمورس پورناظری بهگونهيی ليدر گروه پورناظریها نشان میدهد. عليزادهها که بهطور کل قصهيی متفاوت دارند. حسين عليزاده بيش از آنکه مرد موسيقی سنتی باشد؛ مرد تجربههای متفاوت موسيقی سنتی بوده است.
اما در اين ميان حکايت همايون شجريان بهگونهيی ديگر رقم میخورد. او تا زمانیكه در كنار پدر قرار دارد، مرد موسيقی سنتی است. حافظ سنتها كه نزديکترين موسيقی را به موسيقی رديفی و رپرتوار كلاسيک اين موسيقی ارائه میدهند. اما وقتی پای كارهای مستقل او پيش میآيد، وضعيت بهگونهيی ديگر میشود. همايون شجريان تا كنون پنج آلبوم به شكل مستقل ارائه داده است كه در بعضی از اين آثار از جمله «نقش خيال» به آهنگسازی «علی قمصری» نشان داده است از تجربههای متفاوت هم هراسی ندارد. او در آلبوم آخر خود «با ستارهها» خود را پايبند رپرتوار كلاسيک موسيقی سنتی نشان نداد. اين آلبوم مجموعهيی از چند تصنيف است. سياست رفتاری او نيز در نوع خود جالب است. او آرام آرام بهسوی تجربههای جديد گام برمیدارد. تأكيد میكند ريتم زندگی انسان امروز تغيير كرده است كه در موسيقی او هم تأثير خواهد گذاشت؛ اما از سوی ديگر روی حفظ سنتها پافشاری میكند. در حالیكه در عمل خود را علاقهمند به تجربههای متفاوت نشان میدهد. در كنار محمدرضا درويشی در پروژهی «عبدالقادر مراغی» كار میكند كه موسيقی متفاوت با موسيقی رديفی است. يا شنيده میشود كه قرار است در كنار حميد متبسم اپرت اجرا كند. همايون شجريان با همين پنج آلبوم خود نشان داده است میتوان پروندهی مستقلی از پدرش برای او باز كرد. اما نكتهی آخر اينكه اگر در مورد يک خوانندهی جوان در مرحلهی اول دربارهی توانايیهای اجرايی او صحبت میشود كه آيا او میتواند يا نه و صحبت دربارهی سبک و شيوه در مرحلهی بعد قرار میگيرد؛ دربارهی همايون شجريان چنين نشد. از همان آغاز همه سبک و شيوهی او را مورد بررسی قرار دادند. انگار كه پسر محمدرضا شجريان وظيفه دارد خوب بخواند و اين هيچ امتيازی برای او محسوب نمیشود!
باربد اعلايی/ در گفتوگو با همايون شجريان اگر به كارهای متفاوتش اشاره كنيد، او روی «حفظ سنتها» تأكيد میكند. اگر او را مرد موسيقی سنتی خطاب كنيد، اشاره به تحول و نيازهای امروز جامعه میکند. پس همايون شجريان را میتوان يک «اصلاحطلب آرام» ناميد. به بهانهی كنسرت همايون شجريان با گروه دستان به گفتوگو با او نشستيم.
سال گذشته پدرتان در گفتوگويی با بیبیسی اعلام كردند قرار نيست در اين سن و سال چيز تازه و متفاوتی خلق كنند و اشاره كرده بودند به شما و گفته بودند نوآوری و كار جديد در موسيقی سنتی كار كسانی مثل همايون شجريان است. میخواهم تصور شما را از نوآوری در موسيقی سنتی بدانم و اينكه آيا شما خودتان را ملزم به اين نوآوری میدانيد؟
منظور پدر (حتی اگر از من هم اسم برده باشند) يک نسل است. هر نسلی به فراخور شرايط فرهنگی، اتفاقات اجتماعی و روابط فرهنگی با كشورهای ديگر، فرزند زمانهی خود میشود كه حالا ممكن است كارشان هم با نسلهای قبل متفاوت باشد. ولی فكر میكنم اصرار روی نوآوری به نتيجهی جالبی ختم نمیشود. بهنظرم اين پافشاری برای نوآوری، غيرطبيعی است. خلاقيت و نوآوری به شكل طبيعی بايد در هنرمند بجوشد و پيش بيايد. اين را هم در نظر بگيريد كه نوآوری و ايدههای جديد ممكن است در آغاز كسانی را با خود همراه كند؛ اما در درازمدت نشانی از آن نباشد و البته بالعكس. اما اين تصور كه عدهيی بايد بنشينند كنار هم و بگويند حالا چگونه بايد نوآوری كنيم را درک نمیكنم. نوآوری و ايدههای جديد بهشكل طبيعی در زندگی هنری بعضی از هنرمندان رخ میدهد. ممكن هم است ساليان سال اين اتفاق نيفتد. اما شرايط بهگونهيی است كه دغدغهی امروز من هم مثل بسياری ديگر حفظ كردن اندوختههايی است كه داريم. ما بايد در موسيقی ايرانی حداقل ۱۰۰ نفر خوانندهی خوب و قدرتمند داشته باشيم كه نداريم و اين معضل است. وقتی چنين شرايطی وجود دارد طبيعی است كه عمدهی تلاشها صرف حفظ پيشماندهها میشود. اينكه ابتدا بتوانيم اسطورههايی مثل بزرگان موسيقی سنتی در گذشته داشته باشيم و بعد به مرزهای جديد و گامهای بعدی فكر كنيم. آنچه گفتم يک دغدغه و نظر در حوزهی تئوری است، اما در عمل اين زمان و اجتماع است كه سمت و سوی هنر را مشخص میكند و هميشه به اقتضای زمان، موسيقی شكل میگيرد.
در اين پنج آلبومی كه از شما منتشر شده است، در بعضی مواقع پايبند به رپرتوار كلاسيک موسيقی سنتی (پيشدرآمد، درآمد، آواز و...) نبودهايد و اركستر هم در چهار مورد با شكل و شمايل كاملاً سنتی آن تعريف نمیشود. آيا میتوان اينها را گامهای همايون شجريان به سمت صدايی متفاوت از صدای تثبيتشدهی موسيقی سنتی دانست؟
نه، برای هنرجويی مثل من آرزوست كه كار متفاوت، آن هم از نوع ماندگارش ارائه كنم؛ اما هيچ اصراری برای انجام كار متفاوت ندارم. دريچههای ذهن و نگاهم هميشه باز بوده كه اگر قرار است جايی اين اتفاق بيفتد از آن استقبال كنم و در آن غرق شوم. (البته طبيعی است در حوزهی موسيقی و ديدگاههای مورد علاقهی خودم). در اين پنج آلبوم هم اگر جايی ديدهام كه امكان ارائهی يک كار متفاوت ــ چه از لحاظ رنگآميزی و چه از لحاظ فرم ــ وجود داشته از آن استقبال كردهام. ضمن اينكه تفاوتها و ايدههای نويی كه در اين پنج كار مستقل من وجود دارد، بهگونهيی نيست كه بتوان از آنها بهعنوان يک تحول چشمگير ياد كرد و گفت كه از بن و ريشه چيزهايی را تغيير دادهام. ولی هميشه از رفتن بهسوی فضاهای جديد استقبال كردهام. اگر امكانی برای كار نو كردن فراهم بوده است آن را انجام دادهام. در آينده هم به همين صورت خواهد بود و اگر فرصتی پيش بيايد، كار نو و متفاوت انجام خواهم داد. اما روی طبيعیبودن اين نوآوری تأكيد دارم. زمانی پيش میآيد كه يک ملودی در ذهنم شكل میگيرد و آن را يادداشت میکنم. بعد ديدهام كه فرم خاصی دارد. اما من هيچگاه تصور اين را نداشتهام كه فرم متفاوتی خلق كنم. حالا حتی ممكن است اين فرم متفاوت ايدهی ارزشمندی هم نباشد؛ اما آن را نگه داشتهام كه شايد بتوانم روی آن فكر كنم و به آن انسجام بخشم و از لحاظ ملودیپردازی، يک فرم ديگر هم در تصنيف ساختن ارائه بدهم. اينها اتفاقات طبيعیست كه در زندگی هنری هر كسی پيش میآيد و بهنظرم طرحهای نو بايد به همين سادگی شكل بگيرند. ضمن اينكه اعتقاد دارم نوآوری و خلاقيت در نتيجهی تجربه و تسلط بهدست میآيد. كمتر ديدهايم نابغهيی بيايد و در يک شب چيزی را ارائه بدهد كه هم با تمام چيزهايی كه ديگران خلق كردهاند متفاوت بوده و هم بر فرهنگ اين سرزمين منطبق باشد. قبول دارم كه هنرمند بايد به مرزهای جديد و خلق آثار متفاوت فكر كند. اين درست است كه بايد دريچههای ذهن هنرمند روی تجربهنشدهها باز باشد؛ اما اصرار كردن روی اين مسئله را غيرطبيعی میدانم. فكر میكنم همين كه هنرمند در پی اين باشد كه در جا نزند و خود را تكرار نكند، باعث خواهد شد آثار متفاوت نيز در كارنامهی او به شكل طبيعی اتفاق بيفتد.
بگذاريد اين مسئله را بهگونهيی ديگر مطرح كنم. شخصيت هنری شما بهواسطهی حضور در كنار پدرتان شكل گرفت كه ايشان هم معمولاً با اركستر سنتی كار میكنند و پايبند به رپرتوار كلاسيک موسيقی سنتی هستند. حالا وقتی شما چنين نمیكنيد و با اركستر متفاوتی كار میكنيد كه بيشتر رنگ و بوی اركستر ملی دارد، اين طور بهنظر میآيد كه بهدنبال راه ديگری هستيد. اما شما در حال حاضر بهگونهيی صحبت میكنيد كه انگار اتفاقها ناخودآگاه بوده، در حالی كه با توجه به تأكيدی كه بر هر پنج آلبوم خود داريد، اينها كاملاً فكر شده و از قصد به نظر میآيد...
من نمیگويم ناخودآگاه است. اتفاقاً آگاهانه هم بوده است؛ اما اصراری هم به نوآوری نداشتيم. فقط اگر امكانی بوده، از آن استفاده كرديم. برای مثال من ساز گيتار را دوست دارم. هميشه دوست داشتهام در جايی از آن استفاده كنم. در فرم كار آقای قمصری در آلبوم نقش خيال و فرم آوازی كه من برای آن آلبوم طراحی كرده بودم، اين امكان وجود داشت كه بتوانيم از اين ساز استفاده كنيم. اين ايده در ذهن من وجود داشته؛ اما هيچوقت فرصت عمل به آن پيش نيامده بود. برای اجرايی كردن آن بايد منتظر بستر مناسب میماندم ؛ كه اينجا در آلبوم نقش خيال پيش آمد. گاهی پيش میآيد آهنگساز كاری را به شما پيشنهاد میدهد، كار در ذهن شما نقش میبندد تا حدی كه با خود میگوييد در اين كار میتوانم فلان شعر را بخوانم و اين شعر با اين موسيقی بهنظرتان سازگار میآيد و حتی به اين فكر میكنيد كه چقدر كار متفاوتی خواهد شد. اما اين ايدهی متفاوت در جريان طبيعی خلق كردن شكل گرفته است. بستر مناسبی پيش آمده و بعد جوشش، نوآوری و كار متفاوت در دل آن شكل میگيرد؛ من به اين میگويم «نوآوری طبيعی».
معمولاً آهنگسازان كار را آماده به شما پيشنهاد میدهند يا اينكه از قبل صحبت و مشورتی بين شما و آهنگساز رد و بدل میشود؟
معمولاً كار به شكل آماده پيشنهاد میشود. گاهی ممكن است از قبل هم صحبتی داشته باشيم كه مثلاً در فلان فضا حركت كنيم و بعد آهنگساز با ذوق و سليقهی خود مجموعهيی را آماده كرده است. به ندرت هم پيش آمده شعری را پيشنهاد داده باشم. اگر بعد از شنيدن كار احساس كنم با آهنگساز همسليقه بودهايم كار را شروع میكنيم. در اين مرحله، وارد گفتوگو میشويم. ممكن است تغييراتی بدهيم و چيزهايی را حذف كنيم. در اينجا بحث سليقه مطرح است؛ وگرنه آهنگساز و تنظيمكننده كار خود را بلدند و فقط تلاش میكنيم با گفتوگو به يک سليقهی مشترک برسيم. روی انتخاب آوازها، نام قطعات، ترتيب و چيدمان قطعات صحبت میكنيم تا به نتيجهی نهايی برسيم.
يكی از آسيبهايی كه در حوزهی آواز ايرانی مطرح است، اپيدمی «شجريانخوانی» است. يعنی بسياری از چهرههای تازهنفس آواز ايرانی سعی میكنند مثل محمدرضا شجريان بخوانند، بهگونهيی كه بخش عمدهيی از مخاطبان تصور میكنند اين جوانان بايد از شاگردان آقای شجريان باشند. در حالیكه ايشان در اين سالها خيلی درگير مقولهی آموزش نبودهاند. میخواهم نظر شما را دربارهی تقليد كردن نسل جوان از پدرتان بدانم؟
فكر میكنم اين نتيجهی تأثيری است كه اين سبک و شيوه روی مخاطبان خود داشته است. اين فرم آواز در سطحی از سوی پدر ارائه شده كه شنونده را جذب خود میكند. اين نكته در مورد خوانندگان جوان هم صدق میكند. اعتقاد دارم خوانندهی جوان بايد از اين شيوه عبور كند؛ اما حتی اگر تصميم دارد به شيوهی ديگری رو كند، آن را بشناسد و تجربه كند. حالا عدهيی در همين شيوه باقی میمانند، در آن گير میافتند و شايد هم سليقهی آنها بهگونهيی است كه دوست دارند به همين شكل بخوانند. اما در كل نمیتوان كسی را منع كرد كه فلان شيوه را نخواند يا همه شيوهی فلانی را بخوانند. خوانندهيی به نام محمدرضا شجريان شيوهيی را در آوازخوانی ارائه كرده است و عدهيی دوست دارند آن را دنبال كنند. اين سليقه و انتخاب آنهاست و نمیتوان آنها را از اين كار منع كرد. اما خود ِ من اعتقاد دارم جامعهی آواز ما، از سبک و شيوههای مختلفی تشكيل شده است. چقدر بهتر میشود، وقتی صدای خوانندهيی كه با يک سبک و شيوهی ديگر سازگار است، آن سبک و شيوه را احيا كند و ادامهدهندهی آن باشد. گاهی میبينيم صدای خوانندهيی سازگار با سبک محمدرضا شجريان نيست؛ اما اصرار دارد در اين سبک بخواند. اين اصرار، هنرمند را عقب میاندازد. هيچ اشكالی ندارد اين سبک را هم تجربه كند؛ اما اصرار روی آن باعث عقب افتادن آن هنرمند میشود. صدای آقای فاختهيی يک شخصيت خاص دارد كه باعث شده فرمی خاص ايشان ايجاد شود. يا صدای استاد ظلی شخصيت خاصی دارد كه باعث میشود در فرم ايشان اوجخوانی، سرعت تحرير و... را ببينيم. حالا اگر من صدای درشتی در بمخوانی داشته باشم و تصميم به كار كردن در شيوهی ايشان بگيرم، به هيچ جايی نخواهم رسيد. پس بهتر است دنبال شيوهیی بروم كه با صدای من سازگار باشد. يكی صدايش با فرم طاهرزاده سازگار است و ديگری با فرم آواز همايونپور. پس بايد همان را ادامه بدهد.
شما بهغير از فرم و سبک آقای شجريان، فرمهای ديگر را هم تجربه كردهايد؟
بله، اغلب فرمها را كار كردهام. البته نه به آن معنی كه روی هر فرم چند سال شاگردی كرده باشم؛ ولی روی كنجكاوی خودم اكثر فرمها را گوش كردهام. نكاتی را كه بايد، فرا گرفتهام و حداقل با آنها آشنا شدهام. هنگام كار و آشنايی با فرمهای مختلف، مهمترين نكته اين است كه بتوانيد تشخيص دهيد صدای شما با كدام فرم سازگار است. قبول دارم كه در درجهی اول، علاقهی فرد مطرح است. كسی اصلاً آواز را به اين عشق آغاز میكند كه بر فرض مثل استاد بنان بخواند. نمیشود او را منع كرد كه شما مثل آقای بنان نخوان و مثل آقای شجريان بخوان. اما در مرحلهی بعد خود آوازخوان جوان بايد بين فرمهای ممكن، سازگارترين فرم را با صدايش انتخاب كند. نكتهی مهمتر اينكه بايد اين امكان وجود داشته باشد كه همهی سبکها در دسترس هنرمندان جوان باشد. در جامعهی آواز امروز ما، خيلیها نمیدانند چگونه میتوانند اين سبکها و فرمهای مختلف را دنبال كنند. بههمين خاطر در آغاز گفتوگو روی حفظ داشتهها تأكيد كردم.
شما فكر میكنيد به صدای مستقل و خاص خودتان دست پيدا كردهايد؟
فرم صدای من همان چيزی است كه تاكنون شنيده شده است. فرض كنيد من بخواهم كاری را در شيوهی استاد بنان بخوانم. آن وقت بايد در صدای خود تغيير ايجاد كنم و سراغ صدای ساختگی بروم. صدا ساختن يعنی صدا را به يک شكل ديگر تغيير دادن؛ چيزی مثل تقليد صدا. مثلاً اگر بخواهم مثل استاد بنان بخوانم بايد با توجه به فيزيک صدای خودم، تغييراتی بهلحاظ شدت تحرير و فرم تحرير ايجاد كنم. زمانیكه روی شيوههای مختلف كار میكردم، چند و چون اين تغيير صدا دادن و صدا ساختنها را تا حدودی پيدا كرده بودم. البته در جاهايی هم با توجه به طبيعت صدای هر فردی، ديگر امكان اين صدا ساختن وجود ندارد؛ اما آنچه برايم محرز شده، اين است كه اگر بخواهم خودم باشم و با صدای خودم بخوانم، جنس صدای من همين است كه تاكنون خواندهام و نمیتوانم آن را كاری بكنم.
بگذاريد عينیتر صحبت كنيم. وقتی اولين آلبوم شما در كنار پدرتان منتشر شد، خيلیها اشاره میكردند به شبيه بودن صدای شما با پدرتان؛ يا مثلاً در آلبومهايتان كارهايی وجود دارد كه صدای همايون شجريان در آنها كاملاً يادآور صدای محمدرضا شجريان است. اما برای مثال در آلبوم «با ستارهها» و در قطعهی اول، صدايی مستقل میشنويم.
اين بستگی به شرايط قطعه دارد. برای مثال در تصنيف اول آلبوم «شوق دوست» ساختهی آقای ضرابيان با صدايی نيمه فوسه (زمزمهوار) خواندهام كه از شدت صدای طبيعی من دور است ؛ اما من سعی كردم آن را به حالت زمزمه بخوانم. اين تغييراتی است كه با توجه به شرايط قطعه، شما میتوانيد ايجاد كنيد. در كنسرت اخير تصنيفی وجود دارد از ساختههای آقای فرجپوری بهنام «وطن» كه در اين تصنيف چند بار تغيير لحن میدهم. متناسب با شعر، گاهی لحن تندتر و كوبندهتر است و در جايی محزونتر است. گاهی يک تصنيف ايجاب میكند كه فرم صدای شما عوض شود.
چيزی كه من متوجه شدم اين است كه شما نگرانی اين را نداريد كه صدای شما را شبيه به صدای پدرتان بدانند.
نه، چرا بايد نگرانی داشته باشم؟
خيلی از هنرمندان جوان در شرايط شما نگران استقلال هنری خود هستند. شايد دوست ندارند حداقل در كارنامهی هنریشان، نامشان در كنار نام ديگری مطرح شود. شما با اين مسئله مشكلی نداريد؟
من اصلاً به اين مسئله فكر نمیكنم كه بخواهم با آن مشكلی داشته باشم يا نداشته باشم. مسئلهی من فقط كاری است كه میخواهم ارائه بدهم. اما در ارتباط با پدرم هميشه برايم لذتبخش بوده كه در كنارشان بخوانم يا زير سايهشان باشم.
اين مسئله در تاريخ هنر نمونههايی دارد كه فرزندان هنرمندان بزرگ، وقتی میخواهند وارد كار هنری شوند با يکسری حاشيه روبهرو میشوند...
من دنبال هيچكدام از حاشيههايی كه اين شرايط میتواند بهوجود بياورد نيستم. به آنها فكر هم نمیكنم. فقط میخواهم كار خودم را بكنم و كاری را كه دوست دارم انجام دهم. همانطور كه اگر تفاوت و استقلالی در كارم ديده شده، به قصد متفاوت بودن با پدر نبوده؛ اگر استقلالی هم در كارم نمیبينيد باز بهقصد تقليد از ايشان نبوده است. گفتم كه مشكلی با زير سايهی ايشان بودن، ندارم. زير سايه بودن زمانی اشكال است كه در كار من نقص و ايرادی باشد و سعی كنم با زير سايهی ديگری قرار گرفتن، ضعف خود را بپوشانم. اين زير سايه بودن، زمانی عيب است كه من توانايی كاری را كه بايد انجام دهم، نداشته باشم و خودم را پشت اسم پدر پنهان كنم. وقتی میتوانم به توانايیهای خودم متكی باشم، مشكلی ندارم زير سايهی ايشان باشم و برايم اهميتی ندارد كه بخواهم حتماً مستقل باشم.
در زمينهی انتخاب شعر بهنظر میآيد انتخابهای شما به سعدی، حافظ و در شاعران معاصر به فريدون مشيری خلاصه میشود...
اين چنين پيش آمده است. گاهی پيش میآيد كه برای يک آواز چند شعر را، چه از شاعران معاصر و چه از شاعران كلاسيک، در نظر گرفتهام؛ اما در نهايت شعر سعدی بيشتر با آن كار همخوان بوده و در نتيجه شعر معاصر را كنار گذاشتهام. يا مواقعی پيش میآيد كه بين انتخابها، شعر حافظ يا سعدی را قدرتمندتر ديدهام، اما انتخاب يک شعر از آثار شاعران معاصر بيشتر بر فضای كار منطبق بوده است.
گفته میشود آواز ايرانی با شعر معاصر چندان سازگار نيست و بههمين دليل با اين حجم بالای سعدیخوانی و حافظخوانی در موسيقی سنتی روبهرو میشويم.
آواز ايرانی جملهبندیها و ساختار خاص خود را دارد. وقتی قرار است شعر نو مورد استفاده قرار بگيرد بهشكل طبيعی فرم آواز هم تغيير خواهد كرد. در مواجهه با شعر نو گاهی مجبوريد از تحريرهای زياد پرهيز كنيد. آواز در اين كارها بيشتر نتيجهی ملودیپردازی است و حتی ممكن است گاهی به دكلمه كردن شبيه شود. خواندن آثار بعضی از شاعران معاصر مثل آقای شاملو، دشوارتر است تا خواندن كارهای اخوان ثالث يا مشيری. بعضی از شعرهای شاعران معاصر بهخاطر لغات بهكار رفته يا وزن متغير، خيلی سخت در قالب آواز قرار میگيرند. گاهی انرژی بسيار زيادی میبرد و گاهی هم غيرممكن است.
پایان بخش اول ...
منابع :
روزنامه اعتماد یکشنبه ۱۳ مرداد ۱۳۸۷
وبلاگ اختصاصی همایون شجریان