جوابیه ای بر یک نقد غیر منصفانه
جوابیه :
موسیقیدان !!!! محترم خانم آوا مشرقی
با سلام
پس از خواندن مطلب شما یاد نقدی از یک هموطن در سایت گیل و گالش افتادم که ایشان از آقای ناظری انتقاد کرده بودند . بنده هم در جواب نقد ایشان مطلبی را نگاشتم تا نه ذهن ایشان بلکه ذهن خوانندگان سایت را کمی باز تر نمایم و واقعیات را بگویم تا خواننده خود قضاوت کند که البته در نقد ایشان انتقاد های فراوان به ایشان وارد گشت و خوشحالم از اینکه خوانندگان درست قضاوت کردند .
نقد شما هم همانند نقد آقای رمضانی میباشد اما کمی با آن متفاوت است علت این تفاوت آن است که ایشان به ردیفهای موسیقی آشنایی داشته و نوازنده نیز بودند که این خود کار نقد از ایشان را مشکل میکرد . اما از نوشته های شما مشخص میگردد که هیچ اطلاعی از موسیقی و هیچ سر رشته ای از این هنر ندارید و فقط آنچه نگاشته اید ساخته ذهنیات خود بوده است که حتی میتوان در خط به خط نوشته هایتان غلطهای فاحشی را یافت که امیدوارم هیچ موسیقیدانی مطالب شما را نخواند .
اما درموردنقدتان در باره استاد شهرام ناظری مطالبی به ذهنم رسید که لازم دیدم آنها را برای شما بازگو نمایم .
برای شنوندگان به موسیقی و علاقه مندان به شهرام ناظری مهم نیست که شما با صدای ایشان میانه ای دارید یا نه و این خود اشکال کار شماست که علایق شخصی خود را در نقدتان داخل نموده اید . نمیدانم منظور شما از اجرای درست ردیفهای موسیقی چیست و شما به چه چیزی ردیفهای موسیقی میگو ئید ؟
اما اگر قرار براین باشد که فردی نقدی بر ردیفهای موسیقی شهرام ناظری و نوع خواندن ایشان بنماید ؛ نه من و نه شما در این حد هستیم که از ایشان نقد کنیم آنهم در مورد چه ؟ در مورد ردیفهای آوازی که تخصصی ترین بحث در باب موسیقی است . من در عجبم که چرا یکی از بزرگان موسیقی و کارشناسان به ایشان ایراد نمی گیرند که هر چه نقد و انتقاد است براین استاد ؛ از جانب عوام و مردم عامی است که همانند من تنها یک شنونده هستند و تنها حق دارند به اندازه دانش خود درباره موسیقی اظهار نظر نمایند که متاسفانه پارا بسیار فراتر گذاشته و با کلماتی بسیار زشت انتقاد خود را در باره شخصیتهای بزرگ ادا میکنند . که البته این نیز خود ادبیات بسیار قوی را می طلبد که میتوان نتیجه گرفت خانم مشرقی گرانقدر نه تنها تبحری در موسیقی ندارند بل هیچ تبحری نیز در ادبیات نداشته و مطالب خود را کاملا به صورت عامیانه نگاشته اند .
در مورد مطلبی که نگاشته بودید "من نمي خواهم مقلد باشم و آهنگ هايي را که صدها بار اجرا شده دوباره اجرا کنم. من مي خواهم کار نو ارائه بدهم!"
سئوالی که برای بنده مطرح گشت این بود که آیا نوآوری و اجرای کارهای نو ایراد است که شما اینگونه آن را با تعجب تان مطرح نموده اید . آیا 50 سال نشستن بر روی یک گلیم و خواندن همان آوازهای 50سال گذشته بر روی همان گلیم با شعرهای جدید و تصاویر رنگی نوآوری است یا اجرای آثار فاخر موسیقی و ارائه دانشی نو درباب آواز ایرانی ؟!!
ایا حرف زدن برای مردم برای یک هنرمند کسر شان است یا فروتنی و خضوع وی را نشان میدهد ؟
شما دوست دارید آقای ناظری نیز همانند بعضی ها !! آنقدر مغرور و خودخواه باشند که حتی خبرنگاران خود را نیز گزینشی انتخاب کنند ؟
ایکاش شما میدانستیدکه آقای شهرام ناظری حماسی میخوانند و بسیار برای(به ظاهر) نویسنده ای همانند شما متاسفم که ندانسته مینویسید. که این خود ضربه ای است بر پیکر موسیقی و زخمی است که مداوای آن بسیار سخت است /
متاسفانه آنچه در موسیقی کنونی ما باب گردیده است کارشناسی کردن افراد نا لایق و غیر کارشناس در زمینه موسیقی است که بسیار به موسیقی ضربه است . هر فردی که یکبارآهنگی را شنیده است به خودش اجازه میدهد درباره موسیقی اظهار نظر کند . درصورتی که در پزشکی یا سیاست افراد غیر متخصص چنین با جسارت نظر کارشناسی نمی دهند .
شما در بخشی عنوان نموده بودید که یکی از اساتید !!!!!! گفته اند که اینکه شما میخوانید آواز نیست بلکه فریاد است که البته تخصص این استاد برایمان نامعلوم است زیرا اساتید بسیاری در زمینه های مختلفی وجود دارند که به یک مکانیک خودرو هم اوستا ( که همان استاد است ) گفته میشود . شمایی که بخود این جسارت را داده و این سخن را نوشته اید . ایکاش کمی هم چاشنی جسارت خود را کامل تر میکردید و از این استاد نیز نام میبردید تا همه بدانیم که ایشان چه استادی !!! بوده اند که این چنین گفته اند آیا آستاد موسیقی بودند یا استاد مکانیک خودرو ؟
شاید هم به نوعی نوشتن نام این استاد برایتان مسئولیت داشته باشد چرا که اگر ایشان متوجه شوند از زبان ایشان مطلبی به میان آمده است شمارا به میز محاکمه بکشند ...
در بخشی دیگر نیز فرموده بودید !! که ایشان درس آواز را از شجریان فرا گرفته اند و در ادامه اظهار نموده اید " همين حرف چنان به اين "پهلوان" کرمانشاهي برمي خورد که تا به امروز هر جا فرصت بيابد از اين فرصت استفاده مي کند تا بگويد که او مقلد شجريان نيست و آوازه خواني است از جنس و جنم ديگر" مگر غیر از این است ؟ آیا شما سبک آواز شجریان را با شهرام ناظری یکی میکنید ؟ اگر این دو همانند هم میخواندند این گفته شما کاملا منطقی و صحیح بود اما از زمانی که من شهرام ناظری و شجریان را شناخته ام کمترین اثری از این دو خواننده دیده ام که دارای سبک آوازی یکسانی باشند که این خود نیز عدم آگاهی شما را میرساند .
همه ما چه در دوران تحصیل علم و یا ورزش های حرفه ای و یا موسیقی و هرچیز دیگری مطالب را از کسی یاد گرفته ایم . ولی این دلیل نمیشود که خود را مدیون آن افراد تا آخر عمر بدانیم .
اگر فردی که تحصیلاتش را نتوانسته تمام کند و حتی نتوانسته مدرک دیپلم خود را نیز اخذ کند را درنظر بگیریم و همکلاسی همان فرد را که هم اکنون درجه دکترا دارد را داشته باشیم ....
آیا فردی که تلاش نموده و با زحمات خود درجه دکترا را اخذ نموده است مدیون درسهای معلم خود است یا تلاشهایی که انجام داده است ؟ اگر مدیون درسهای معلم است پس چرا درسهای معلم در آن فرد بیسواد اثر گذار نبوده .
البته نباید زحمات اساتید را نیز نادیده گرفت و نیز نباید موفقیت های خود را برای همیشه مدیون آنها بود .
شهرام ناظری که میخواهد همه از کنسرتهاو برنامه هایش استفاده کنند و همانند اساتید بزرگ دیگری که شما از آنها نام برده اید نیستند که فقط برنا مه های خودرا روی تهران متمرکز کنند که با توجه به پائین بودن فرهنگ شهرهای ما نسبت به تهران و عدم آشنایی مسئولین ارشاد و همچنین عدم مدیریت صحیح بر کنسرتها طبیعتاً مشکلاتی نیز بر سر راه ایشان خواهد بود که نه تنها او بلکه هر نوازنده وخواننده دیگری را نیز آزرده خاطر خواهد نمود و این خود دلیلی است بر صحبتهای وی قبل و بعد از کنسرت که بارها به چشم خود دیده ایم و با گوش شنیده ایم این برخوردها را در شهرهای مختلف . که اقای شجریان نیز در کنسرت همنوا با بم خود در جلوی دوربین صراحتا اعلام نمودند که با مشکلاتی که برای اجرای این کنسرت پیش آمد امکان اجرای کنسرت درایران برایمان سخت است اما دیدیم که باز هم چندین بار در تهران برنامه اجرا نمودند .
مع الوصف آنچه از سخنان شما بر می آید اینکه شما با دیدی کاملا غیر حرفه ای و غیر موسیقیایی به شهرام ناظری پرداخته اید که میتوان آن را نوعی جو سازی در آستانه کنسرتشان نیز تلقی نمود .
به هر حال امیدوارم نه تنها خانم آوا مشرقی بلکه هر شنونده دیگری در حد و اندازه های خود درباره تمامی هنرمندان و نه فقط شهرام ناظری نظر دهد که این خود مشکل بزرگ مردم ماست که عادت داریم در همه چیز نظر دهیم و نظر خود را نیز کارشناسانه ترین نظر بدانیم .
به امید پیشرفت روزافزون هنر و سرافرازی نام ایران زمین
محمد جواد صحافی
2 مرداد 1387
مطلب خانم آوا مشرقی پیرامون شهرام ناظری :
شکايت شب هجران نه آن حکايت حال است
که شمه اي زبيانش به صد رساله برآيد (حافظ)
"حکايت حال" صفحه جديدي در "چهارفصل" است با نگاهي به حکايت ها و شکايت هاي اهالي فرهنگ و هنر...
در اين شماره به آواز خوان نامدار شهرام ناظري مي پردازيم که پس از نزديک به ده سال اولين تور دور ايران خود را 25 و 26 تيرماه از قزوين آغاز کرده و قرار است اگر مسئولين استان ها همکاري کنند و مجوز بدهند، اين کنسرت ها را طي يک سال در 15 استان ايران به انجام برساند.
برخي ها مانند من چندان با آواز او ميانه ندارند مگر اينکه آهنگساز برجسته اي آهنگش را ساخته باشد و او هم آن آهنگ را درست اجرا کند، همانند آهنگ هايي که در گذشته از بزرگاني چون محمدرضا لطفي، حسين عليزاده، پرويز مشکاتيان و مهدي آذرسينا خوانده است. اما بسياري عاشق صدا و اجراهاي سال هاي اخير او هستند، چه مطابق رديف موسيقي سنتي ايران درست بخواند و چه درست نخواند! اينها او را "پاواروتي" ايران مي خوانند و براي کنسرت هايش سرو دست مي شکنند تا بيايد و شعر مولانا را برايشان "فرياد" بزند و با حرکت دست هاي خود به آن "ريتم" بدهد. البته قبل از خواندن هم دقايقي برايشان سخنراني کند که "من نمي خواهم مقلد باشم و آهنگ هايي را که صدها بار اجرا شده دوباره اجرا کنم. من مي خواهم کار نو ارائه بدهم!"
شهرام ناظري اين حرف ها را در نشست مطبوعاتي قبل از کنسرت هاي اخيرش هم تکرار کرد: "آواز ايران بيمار است، در اين 120 سال اخير آواز ايران هيچ وقت اين قدر بيمار نبوده است. البته پس از انقلاب حرکت هاي خوبي انجام شد اما حالا همه مقلد شده اند. من مقلد نيستم چون مطالعه مي کنم، با ادبيات ايران آشنا هستم، راه هاي نو پيدا مي کنم تا آواز را به صورت آزاد اجرا کنم. من بيش از آنکه يک خواننده باشم يک آهنگسازم."
چه اين حرف ها را قبول کنيم يا نکنيم، ناظري زحمت بسيار کشيده است تا به اينجا برسد. تا اينجا که بشود "پاواروتي" ايران، تا اينجا که در کشورهاي مختلف و در سالن هاي بزرگ جهان مانند "تالار کداک" در ايالات متحده براي هزاران نفر کنسرت بگذارد و تا اينجا که بزرگ ترين نشان فرهنگي فرانسه "شواليه لژيون دونور" را بگيرد که قبل از او ايرانياني مانند رضا دقتي (عکاس)، شيرين عبادي(برنده جايزه صلح نوبل)، دکتر محمود حسابي(رياضي دان و دانشمند صاحب نام)، عباس کيارستمي(فيلمساز)، پري صابري (نمايشنامه نويس و کارگردان)، محمد علي سپانلو (شاعر و نويسنده) و چند ايراني ديگر گرفته اند.
ناظري درست مي گويد که مانند ديگران آواز نمي خواند. معروف است که يکي از اساتيد به او گفته بوده، اينکه شما مي خوانيد آواز نيست بلکه "فرياد" است! آخرين کنسرتش را با گروه عارف بياد مي آورم: اي مردم آزاده کجائيد، کجائيد؟ آزاده بيفسرد، بياييد، بياييد! آهنگي بسيار زيبا، ساخته و پرداخته شده بوسيله استاد پرويز مشکاتيان که به آواز خواني نيازمند بود که بتواند گوشه به گوشه به فراز و فرود آن درست همراهي کند. اما اين آواز خوان ناظري نبود که دائم داشت از چارچوب آهنگ خارج مي شد و ضرباهنگ را گم مي کرد. او ياد گرفته آواز ايراني را "آزاد" اجرا کند و نمي تواند خود را به گوشه هاي "رديف" محدود کند، اصلا شايد رديف را درست هم نمي شناسد و قرار گرفتن در چارچوب آن را قبول هم ندارد؟
مي گويند او که در موسسه چاووش درس آواز را از شجريان فراگرفته و داخل جلد اولين آلبوم هايش هم مي نوشت که به اين شاگردي افتخار مي کند، روزي بر مي گردد پيش استاد تا درس هاي ناتمام را تمام کند. شجريان مي گويد که بايد هرآنچه را که در اين فاصله آموخته اي و مي خواني فراموش کني و کنار بگذاري تا بتواني درس هاي سابق را ادامه دهي. همين حرف چنان به اين "پهلوان" کرمانشاهي برمي خورد که تا به امروز هر جا فرصت بيابد از اين فرصت استفاده مي کند تا بگويد که او مقلد شجريان نيست و آوازه خواني است از جنس و جنم ديگر. در "يوتيوب" کنسرت تبريزش را نگاه کنيد که يک ربع تمام قبل از برنامه از همين حرف ها مي زند تا آنجايي که دست آخر خودش هم متوجه مي شود که آمده در مرکز آذربايجان تا آواز بخواند نه اينکه سخنراني کند!
از رک گويي هاي ناظري هم داستان ها مي شود نقل کرد: سال ها پيش در برنامه صبح جمعه راديو او را راضي کرده بودند که به پرسش هاي تلفني شنوندگان پاسخ بگويد. گوينده خواست زرنگي کند و توپ را به زمين ناظري بيندازد، گفت: استاد ناظري خيلي متشکرم که با برنامه ما تماس گرفته ايد، ناظري هم فوري با آن ته لهجه کردي جواب داد: آقا من کي با شما تماس گرفته ام؟ شما تماس گرفته و اصرار کرده ايد که روي خط بيايم! همين جا بود که برنامه را به علت "نقص فني" قطع کردند و ادامه ندادند.
به هر حال، آواز خوان محبوب و صاحب نام کشورمان حالا قصد کرده چرخي دور ايران بزند و با گروه مولانا در پانزده شهر مختلف کنسرت بگذارد تا به قول او غير از پايتخت نشين ها، علاقمندان شهرستاني صدايش نيز بهره اي از آن ببرند. پس از کنسرت 25 و 26 تير در قزوين، تالار بزرگ وزارت کشور در ميدان فاطمي تهران از 17 تا 22 مرداد ميزبان ناظري و نوازندگانش خواهد بود. تاريخ و محل کنسرت ها در اصفهان، شيراز، کرمان، رشت، ساري، کرمانشاه و چند شهر ديگر هنوز مشخص نيست.
ناظري و گروه مولانا قرار بود ارديبهشت ماه گذشته در يزد باشند که کنسرت سر نگرفت و حالا اعلام کرده اند که 25 و 25 مهر اين شهر تاريخي شاهد برگزاري کنسرت ناظري خواهد بود. دوستداران او در يزد و ديگر شهرها اميدوارند مسئولان فرهنگي شهرها و استان ها اين بار ديگر چوب لاي چرخ برگزاري کنسرت ها نگذارند. دو سال پيش در شهريور ماه 1385 که برگزاري کنسرت هاي ناظري در مجموعه ورزشي انقلاب مشکلاتي به همراه داشت، او حرف دلش را شب آخر بيرون ريخت: " بالاخره ما هم فرزند همين آب و خاکيم و ياد گرفته ايم که چگونه جنگ و جدال کنيم تا بتوانيم کنسرت هايمان را برگزار کنيم."!