"سمفونی رومی" یا "شور رومی" یا"مولویه" که به تازگی به بازار موسیقی ایران آمده است، همان آلبومی است که توانسته این موزیسین ایرانی را در بیرون از مرزها با موفقیت های پیاپی روبرو کند و بار دیگر دروازه های جهان را به روی موسیقی ایرانی باز کند؛ همان آلبومی که قطعاتی از آن با تنظیم های اولیه، نخستین بار در سال ۱۳۸۰ در سعدآباد تهران اجرا شد و حالا پس از گذشت ۶ سال، تشویق های بین اللملی را پشت سر گذاشته و بازار موسیقی ایرانی آمده است. "شور رومی" که با نام "مولویه" در ایران منتشر شده، نقطه عطفی در کارنامه هنری شهرام ناظری است. اما ناظری پیش و بیش از این، در ایران چهره ای شناخته شده و مورد احترام بوده و هست؛ او حدود ۳۰ سال است که در میان مردم چهره ای آشناست و بیش از ۴۰ سال سابقه فعالیت حرفه ای در موسیقی دارد، بارها در عرصه موسیقی ایرانی جریان ساز بوده و به دفعات باعث آشتی نسل های جوان کشور با این هنر شده است.

 

ناظری کار خود را با خواندن آغاز کرد و با اینکه از پس این همه سال فعالیت، در ساخت موسیقی و تنظیم قطعات هم دستی دارد اما همچنان به خاطر خوانندگی محبوب عموم است. اکثرا صدای ناظری را پر شور و حال میدانند؛ صدایی که مثل صخره های زاگرس شکننده است و یکدستی معمول را ندارد؛ صدایی که فراتر از تکنیکیها و فرم های قراردادی حرکت می کند و در ادامه آواز، هیچ ابایی از شکستن قواعد تحریر ندارد. گذشته از صدا، نام ناظری با نام یک شاعر گره خورده است؛ مولوی. انگار روزگار برای خواندن اشعار مولوی در دستگاه های موسیقی ایرانی، به صدایی نیاز داشت تا هم شور این این شاعر را و هم حماسه او را به مخاطب منتقل کند تا بتواند ریتم فـّرار ابیات مولانا را به ساختار قاعده مند ۷ دستگاه موسیقی ما پیوند بزند. اینجاست که در سال ۱۳۵۴ ناظری به پیشنهاد نور علی برومند به استخدام رادیو تلویزیون در می آید و اولین برنامه خود را با گروه شیدا با مثنوی مولانا و ترانه ای از شیخ بهایی اجرا می کند و از همان ابتدا به همه کسانی که مدعی بودند اشعار مولانا با فواصل موسیقی ایران مطابقت ندارد، ثابت می کند که این کار شدنی است.

ناظری همزمان با فعالیت در چاووش های ۲، ۳، ۴، ۷ و ۸، در همان سال های ابتدایی انقلاب، آلبوم "مثنوی موسی و شبان" را منتشر کرد؛ اولین آلبوم مستقل او که با همکاری جلال ذوالفنون و بهزاد فروهری در سال ۵۸ عرضه شد. او پس از آن "شعر و عرفان" را با همکاری نوازندگان مرکز حفظ و اشاعه موسیقی سنتی ایران و گروه مولانا روانه بازار کرد؛ تا "صدای سخن عشق" که با انتشارش، آواز و آوازه خود را به تمام ایران رساند. آین آلبوم که با همکاری گروه "تنبور شمس" در سال ۱۳۶۰ ضبط شد، موسیقی تنبور را از شهرستان "صحنه" خارج می کند و به آن سوی مرزها می برد. در بین موزیسین های موسیقی ایرانی به کمتر کسی مثل ناظری برمیخوریم که مجموعه آثارش چنین متفاوت و متنوع باشد. ناظری از هر آلبومی به آلبوم دیگر، تجربه ای اندوخته و نکته ای را به به کار بسته است؛ به صدایش تابع معنای شعر لحن می دهد و موسیقی اش، بین دستگاه های موسیقی ایرانی و موسیقی محلی کردی ارتباطی تنگاتنگ برقرار می کند. هماهنگی زیبای این رابطه را باید در تعالیمی دانست که از کودکی و با بهره گیری از بزرگان موسیقی دیار کرمانشاه، نظیر حاجی خان ناظری (که خودش او را قطب خانواده خویش می نامد)، درویش نعمت علی خان خراباتی و بسیاری دیگر برای آشنایی بیشتر با ردیف موسیقی دستگاهی ایران و همچنین موسیقی محلی کردی کسب کرده است.

امروزه و با زیاد شدن خواننده ها و موسیقی دان ها، در میان بسیاری از اهل موسیقی هم رسم شده تا با شنیدن قطعه ای، رأی قطعی را درباره موزیسینی صادر کنند. اما آیا درباره ناظری هم می توان یه همین منوال رفتار کرد؟ می شود "گل صدبرگ" را شنید و "مولویه" یا "سفر به دیگر سو(خط سوم)" را هم - نشنیده – در همان رده قرار داد؟ جواب این سوال برای کسانی که وقتی ناظری گوش می دهند دقیقا می دانند که به چیز گوش می دهند، منفی است. ناظری گوش دادن راه و رسمی دارد و ما هم برای کسانی که تا به حال از او چیزی نشنیده اند، پیشنهاد هایی داریم.

 

موسیقی کلاسیک ایرانی

دوره های اول کار ناظری و آشنایی اش با گروه شیدا و عارف، باعث به وجود آمدن آلبومهایی در موسیقی ایرانی شد که با نو آوری های تکنیکی و فرمی خاص همراه بود. اما ناظری به همین امر بسنده نکرد. مشکل او طی سالیان بعدی، نبود مخاطب جوان برای شنیدن موسیقی ایرانی بود که تلاش او برای رفع این مانع، نهایتا به خلق آثار مهمی در هنر موسیقی ایران منجر شد. در سال های اولیه پس از انقلاب و جنگ، شرایط بحرانی برای موسیقی دان های ایرانی به وجود می آید؛ ناظری هم در ابتدای این سالها و پس از فروپاشی کانون چاووش، به تدریس و گه گداری هم اجرای کنسرت در خارج از ایران روی می آورد و آلبوم موسیقی جدیدی منتشر نمی کند. اما پس از وقفه ای چند ساله، از چهارمین سال دهه ۶۰ تا اوایل دهه ۷۰، با همکاری آهنگسازان و گروه های موسیقی ایرانی، آلبوم هایی را به بازار موسیقی عرضه می کند که نام او را تا به امروز زنده نگه داشته است؛ آلبوم هایی که در زمانه آتش و بمب و استرس جنگ تحمیلی و دوران ساخت و ساز ویرانی ها ضبط و منتشر شدند و در آن بحبوحه باعث شدند امید تازه ای در موسیقی ایرانی زنده شود.

 

مهم ترین آثار این بخش

باد صبا، سخن تازه، لاله بهار، شورانگیز، کنسرت اساتید موسیقی ایران، گل صد برگ، آتش در نیستان، کنسرتی دیگر (ساز و آواز)، دل شیدا، کیش مهر، بی قرار، لیلی و مجنون

 

                                                      

 

پیشنهاد: گل صدبرگ

آشنایی و بهره گیری ناظری از استادان آن زمان موسیقی ایرانی باعث شد تا ناظری در کار موسیقی ایرانی به تبحر برسد. انتشار این آلبوم، انقلابی در موسیقی ایرانی بود. این آلبوم را در کنار آتش در نیستان برای شنیدن موسیقی کلاسیک ایرانی با صدای ناظری به شما توصیه می کنیم. این آلبوم یکی از موفقیتهای مهم ناظری در رساندن حس و حال اشعار است.

 

موسیقی کردی

 موسیقی کردی با همه قدمت و زیبایی اش، موسیقی مهجور و ناشناخته ای بود و چیزی هم اگر از آن شنیده می شد، به موسیقی محلی آن دیار اختصاص داشت. کیخسرو پورناظری از همان ابتدا سعی بر شناساندن این موسیقی و ساز تنبور داشت و گروه تنبور شمس را به خوانندگی شهرام ناظری به همین خاطر شکل داد. از سال های نخستین انتشار "صدای سخن عشق" تا به امروز، اعضای این گروه در شناساندن این ساز ملی، سعی فراوان کرده اند و موفق شده اند مرزهای بین المللی را نیز به روی آن باز کنند. موسیقی عرفانی تنبور با صدای شهرام ناظری، چنان مخاطب را مجذوب می کند که تا مدتها راهی برای خلاصی از جریان نت ها در مغزش نمی یابد. صدای ناظری و شیوه استثنایی خواندش باعث شد تا موسیقی تنبور شکل جهانی پیدا کند. ناظری گرچه در موسیقی تنبور و کردی خوانی کار زیادی ارائه نداده اما تمامی آثارش با تشویق های بی شمار مخاطبان و منتقدان روبرو شده است. با اینکه کنسرت کامکارها و ناظری در مجموعه ورزشی انقلاب، به خواندن ترانه های فولکلور و زیبای کردی اختصاص داشت اما موسیقی کردی که توسط تنبور شمس به مردم معرفی شد، چیز تازه و دیگری بود.

 

مهم ترین آثار این بخش

صدای سخن عشق، بهاران آبیدر، مطرب مهتاب رو، حیرانی، کنسرت کامکارها، آواز اساطیر(شاهنامه کردی)

 

پیشنهاد: حیرانی

اگر چه ناظری آثار ارزشمندی در این زمینه دارد اما انتشار "حیرانی" در سال ۱۳۷۷ جانی تازه در روح موسیقی ایران دمید. این آلبوم به طرز شگفت انگیزی با فروش قابل توجه مواجه شد و رده سنی مخاطب موسیقی ایرانی را تا حد زیادی کاهش داد. حالا دیگر جوانان هم برای خرید موسیقی ایرانی به فروشگاه ها می رفتند. در آن روزها تصنیف های جذاب این آلبوم را می شد در تاکسی ها هم شنید. ناظری زبان کردی را چنان وسعت بخشیده بود که مخاطب فارس و بلوچ و ترک و عرب و ... بدون دانستن معنای شعرها، بارها و بارها به آن گوش میدادند و آنها را زیر لب زمزمه می کردند. "حیرانی" نقطه عطفی در کارنامه هنری ناظری است که به آلبوم ساختار شکنی چون "آواز اساطیر" ختم می شود. "آواز اساطیر" آخرین آلبومی از او در این زمینه بود که هم مورد توجه عموم واقع شد و هم منتقدان آن را پسندیدند.

 

تجربه هایی با شعر نو و ساز غربی

از آنجا که پرده بندی های ساز ایرانی با سازهای غربی تفاوت هایی دارد، تجربه اجرای موسیقی ایرانی با ساز غربی همواره مورد توجه آهنگسازان ایرانی بوده است که اوج این کار را در قطعات زیبای روح الله خالقی به خوبی می توان شنید. از سوی دیگر، با توجه به اینکه موسیقی ایرانی همواره با شعر فارسی همراه بوده است، با فراگیر شدن شعر نو در میان شاعران و مردم، لزوم قرار و آرام گرفتن آن در دستگاه های موسیقی ایرانی مورد توجه آهنگسازان قرار گرفت که در این زمینه نیز آثار موفقی چون "قاصدک" با صدای محمدرضا شجریان و آهنگسازی پرویز مشکاتیان به وجود آمد. ناظری نیز مانند اکثر اساتید آواز ایرانی چون بنان و شجریان، طی سالیان کار حرفه ای اش به تجربه اجرای موسیقی ایرانی با ارکستر سازهای غربی می پردازد. او چند باری هم شعر نو را به دستگاه های موسیقی ایرانی دعوت کرد تا بلکه بین این دو آشتی جاودانی برقرار کند.

 

مهم ترین آثار این بخش

یادگار دوست، ساقی نامه و صوفی نامه ۱ (سوته دلان)، ساقی نامه و صوفی نامه ۲ (نسیم صبحگاهی)، بشنو از نی، در گلستانه

 

پیشنهاد: یادگار دوست، در گلستانه

این آلبوم پس از گذشت این همه سال از زمان انتشارش، تازگی خود را از دست نداده و هنوز هم به فروش می رود؛ و نه تنها تجربه موفقی در زمینه اجرای موسیقی ایرانی با ارکستر سازهای غربی است بلکه یکی از بهترین مولوی خوانی های ناظری هم به حساب می آید. "یادگار دوست" که تلفیق دکلمه و آواز و صدای ارکستر است، به سرعت مخاطب را به یاد "رباعیات خیام" با صدای محمدرضا شجریان با دکلمه احمد شاملو و آهنگسازی فریدون شهبازیان می اندازد. پیشنهاد دومی هم داریم، خواندن اشعار نوی فارسی در دستگاه های موسیقی ایرانی، تبحری می خواهد که هر خواننده و آهنگسازی را توان اجرای آن نیست. "در گلستانه" یکی از نخستین تجربه های خاص در این زمینه بود. هوشنگ کامکار با استفاده از ملودی ها و آواز موسیقی ایرانی، سمفونی عظیمی نوشت تا ناظری اشعار سهراب را در دل آن بخواند.

 

آثار تجربه گرا و متفاوت

ناظری از تجربه کردن های پیاپی خسته نمی شود و همین ویژگی باعث شده تا هر آلبوم جدیدی از او تازگی خاصی داشته باشد. ناظری تجربیات اش را به همراه آهنگسازان، در دستگاه های موسیقی نیز انجام داد. درست است که اکثر این آلبوم با عدم استقبال از سوی مردم و منتقدان مواجه شدند، اما برای ناظری تجربه هایی به ارمغان آوردند تا بتواند فرم گرایی را در موسیقی ایرانی ارائه کند. امروزه ناظری از معدود موزیسین های موسیقی ایران است که به فرم و تکنیک کار اهمیت فراوانی می دهد. او خواندن را تنها این نمی داند که درست و قاعده مند باشد؛ از صدایش به صورت ابراز صدادهی چون ساز استفاده می کند و ریتم های موسیقی اش یکدستی موسیقی ایرانی را ندارد. بسیاری از آلبوم های ناظری در میان این دسته جای می گیرد. اما انتخاب ما صرفا به تجربه فرم و تکنیک های جدید توسط این خواننده اختصاص داد.

 

مهم ترین آثار این بخش

ساز نو، آواز نو، کنسرت ۷۷، سفر به دیگر سو (خط سوم)، غم زیبا، لولیان

 

 

پیشنهاد: سفر به دیگر سو (خط سوم)

با همه توانایی ها و نوآوری های خاصی که این آلبوم ها در خود دارند، نتوانستند موفقیت آثار قبلی را برای ناظری به ارمغان بیاورند اما به شما اطمینان می دهیم که شنیدن آلبوم " سفر به دیگر سو (خط سوم)" خسته کننده نخواهد بود. این آلبوم حاوی بهترین و فرم گراترین آثار ناظری است و شیوه آوازی او در این اثر به یاد ماندنی است. " سفر به دیگر سو" که نوعی موسیقی عرفانی است، برای یادواره شمس تبریزی ضبط و منتشر شده است.

 

 مولـویـه (شور رومی)

 

 

این آلبوم تجربه تازه ای است که ناظری به همراه حافظ - پسرش-  آن را با زیبایی خاصی ضبط و عرضه کرده اند. "مولویه" در اجرای آواز و به کار بردن شعر نمونه جدیدی است. کاربرد مدام کلمات "شیدا شدم" و "پیدا شدم"، قطعه "شیدا شدم" را به موسیقی مینی مالیستی (کمینه گرا) نزدیک می کند. نوع خواندن ناظری در بعضی از قطعات، وام گرفته از موسیقی دراویش و لحن حماسی خاصی دارد. سازها صدای دیگر گونه و نا آشنایی دارند که بسیار به دل می نشیند. قطعه پنجم که هم آوازی پدر و پسر است، از نمونه های خاص در اجرای تکنیک ها و فرم های جدید در موسیقی ایرانی است.

 

منبع: همشهری جوان - شماره ۱۶۲ - ۳۱ فروردین ۱۳۸۷